English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
governmentalize U پیرو و تابع قانون کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adherent U تابع پیرو
vassal U تابع پیرو
vassals U تابع پیرو
adherents U تابع پیرو
obedient to the law U پیرو قانون
law-abiding U پیرو قانون
subject to the law U تابع یامطیع قانون
predicates U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicated U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating U تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
stalinize U کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
govern U حکمرانی کردن تابع خود کردن
governed U حکمرانی کردن تابع خود کردن
governs U حکمرانی کردن تابع خود کردن
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canons U قانون کلی قانون شرع
canon U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
legislate U قانون وضع کردن
offend against the law U تخطی کردن از قانون
legislated U قانون وضع کردن
legislates U قانون وضع کردن
legislating U قانون وضع کردن
break the law U نقض قانون کردن
codifies U قانون وضع کردن
codify U قانون وضع کردن
codifying U قانون وضع کردن
To break the law (rules , regulations). U قانون شکنی کردن
offend against the law U از قانون تخلف کردن
to rule on something U حکم کردن در موضوعی [قانون]
to stay something U موقتا معلق کردن [قانون]
followers U پیرو
follwer U پیرو
slave U پیرو
slaved U پیرو
pursuant U پیرو
follower U پیرو
to heel U پیرو
slaving U پیرو
slaves U پیرو
secondary planet U پیرو
sequent U پیرو
satellite U پیرو
satellites U پیرو
thereinafter U پیرو ان
henchmen U پیرو
henchman U پیرو
cohort U پیرو
sequacious U پیرو
succedaneous U پیرو
cohorts U پیرو
sequela U پیرو
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
law U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws U قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
canon U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
to lay down the law U از پیش خود قانون وضع کردن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
canons U مجموعه کتب قانون گزاری کردن
sidekicks U ادم پیرو
disciples U پیرو هواخواه
disciple U پیرو هواخواه
rightteous U پیرو شریعت
faddish U پیرو مد زودگذر
satellite processor U پردازشگر پیرو
shiite U پیرو شیعه
true-blue U پیرو متعصب
sidekick U ادم پیرو
platonic U پیرو افلاطون
succedent U پیرو متعاقب
leninist U پیرو لنین
platonist U پیرو افلاطون
normalize U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
normalising U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalizes U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
normalises U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalised U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
pragmatist U پیرو فلسفه عملی
partizan U حامی پیرو متعصب
partisans U حامی پیرو متعصب
sunnite U پیرو مذهب سنت
realist U پیرو مکتب realism
shiite U پیرو مذهب شیعه
shia U پیرو مذهب شیعه
stoic U پیرو فلسفه رواقیون
wagnerian U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
stoical U پیرو فلسفه رواقیون
wagnerite U پیرو واگنرموسیقیدان المانی
realists U پیرو مکتب realism
conservative U پیرو سنت قدیم
partisan U حامی پیرو متعصب
slave mode U حالت پیرو یا برده
episcopalians U پیرو کلیسای اسقفی
dialectician U پیرو منطق استدلالی
classical U پیرو سبکهای باستانی
socratic U پیرو حکمت سقراط
epicures U پیرو عقیده اپیکور
epicure U پیرو عقیده اپیکور
episcopalian U پیرو کلیسای اسقفی
religionist U پیرو متعصب دین
wesleyan U پیرو جان وسلی
master slave system U سیستم راهبر پیرو
conservatives U پیرو سنت قدیم
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
manichee U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
manichean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
major party U حزب سیاسی پیرو درانتخابات
malthusian U پیرو عقیده توماس مالتوس
manichaean U پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
followers U پیرو مذهب شیعه مقلد
rabbinist U پیرو خاخام هایاعلمای یهود
atistotelian U وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
pythagorean U پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
follower U پیرو مذهب شیعه مقلد
sensuous U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
sensuously U پیرو محسوسات ولذات نفسانی
kantian U وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
disforest U ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
disafforest U ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
traditionalists U پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynic U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynics U بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
traditionalist U پیرو روایات وسنن سنت گرای
platonize U پیرو فلسفه ایده الی شدن
Omerta U [قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
shavian U پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
pindaric U پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
drum majorette U زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
rule of reason U تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
declaratory statute U هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] U تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
sunni U اهل سنت پیرو مذهب سنت
trojan horse U برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
submission U تابع
sequela U تابع
incident U تابع
ancillary U تابع
citizens U تابع
citizen U تابع
sequent U تابع
subservient U تابع
subsidiaries U تابع
passives U تابع
follwer U تابع
passive U تابع
amenable U تابع
incidents U تابع
function code U کد تابع
subsidiary U تابع
function generator U تابع زا
servitor U تابع
subordinate U تابع
tributary U تابع
subordinated U تابع
subaltern U تابع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com