English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
platonic U افلاطونی
platonism U فلسفه افلاطونی
platonic love U عشق افلاطونی
neo platonism U فلسفه افلاطونی نوین
academies U مکتب وروش تدریس افلاطونی
academy U مکتب وروش تدریس افلاطونی
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neo platonism U فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
philosophising U فلسفی کردن
philosophizes U فلسفی کردن
philosophises U فلسفی کردن
philosophized U فلسفی کردن
philosophizing U فلسفی کردن
philosophize U فلسفی کردن
philosophised U فلسفی کردن
reasons U استدلال کردن
reason U استدلال کردن
argues U استدلال کردن
arguing U استدلال کردن
argue U استدلال کردن
ratiocinate U استدلال کردن
argued U استدلال کردن
listened U پیروی کردن از
listen U پیروی کردن از
followed U پیروی کردن از
listening U پیروی کردن از
conform U پیروی کردن
go by U پیروی کردن از
to do after U پیروی کردن
listens U پیروی کردن از
to follow the example of U پیروی کردن از
conforming U پیروی کردن
follows U پیروی کردن از
follow U پیروی کردن از
conforms U پیروی کردن
conformed U پیروی کردن
theorised U استدلال نظری کردن
theorize U استدلال نظری کردن
theorizing U استدلال نظری کردن
theorises U استدلال نظری کردن
theorizes U استدلال نظری کردن
theorising U استدلال نظری کردن
theorized U استدلال نظری کردن
to go by a rule U ازقانونی پیروی کردن
to follow in ones footsteps U پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to indulge one's passions U پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
proved U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argue U دلیل اوردن استدلال کردن
arguing U دلیل اوردن استدلال کردن
proves U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argues U دلیل اوردن استدلال کردن
argued U دلیل اوردن استدلال کردن
prove U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
to theorize [about something] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to argue for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
to theorise [about something] [British E] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to argue the case for [against] something U بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
classicize U ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
philosophical U فلسفی
scepsis U شک فلسفی
philosophic U فلسفی
skepsisŠskepticŠetc U شک فلسفی
pedantize U پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
poetico philosophic U شعری و فلسفی
philosophical psychology U روانشناسی فلسفی
aristotelianism U سیستم فلسفی ارسطو
sects U مکتب فلسفی بخش
sect U مکتب فلسفی بخش
imitated U پیروی کردن کپیه کردن
imitate U پیروی کردن کپیه کردن
imitates U پیروی کردن کپیه کردن
imitating U پیروی کردن کپیه کردن
hegelianism U مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
argumentation U استدلال
argument U استدلال
arguments U استدلال
argumentum U استدلال
inferring one thing from another U استدلال
reasoning U استدلال
ratiocination U استدلال
logic U استدلال
sequacity U پیروی
subsequent U پیروی
following U پیروی
amenableness U پیروی
subjection U پیروی
imitation U پیروی
imitations U پیروی
reasoner U استدلال کننده
paralogia U استدلال پریشی
proponents U استدلال کننده
inductive reasoning U استدلال استقرایی
ratiocinator U استدلال کننده
logical reasoning U استدلال منطقی
deductive reasoning U استدلال قیاسی
analogical reasoning U استدلال سنجشی
analogical reasoning U استدلال قیاسی
acatalepsia U استدلال پریشی
thought U استدلال تفکر
reasoning test U ازمون استدلال
reasoning ability U توانایی استدلال
idolism U استدلال غلط
affective reasoning U استدلال عاطفی
discursively U ازروی استدلال
syllogistic reasoning U استدلال قیاسی
paralogism U استدلال غلط
idoliom U استدلال غلط
thoughts U استدلال تفکر
adducible U قابل استدلال
proponent U استدلال کننده
circular reasoning U استدلال دوری
follows U پیروی استنباط
pursuitmeter U پیروی سنج
faddism U پیروی از مد زودگذر
followed U پیروی استنباط
religiousness U پیروی مذهب
follow U پیروی استنباط
law abidingness U پیروی قانون
conscientiousness U پیروی وجدان
orinality U پیروی ابتکار
sectarianism U پیروی از یک فرقه
sensuousness U پیروی جسمانی
autonomy U خود پیروی
conventionalism U پیروی از رسوم
conformance U پیروی متابعت
a priori U استدلال پیش سوی
notionalist U هواخواه استدلال نظری
devil's advocate <idiom> U [ارائه استدلال مخالف]
parity of reasoning U قیاس یا شباهت استدلال
objection U مخالفت استدلال مخالف
objections U مخالفت استدلال مخالف
theorist U طرفدار استدلال نظری
analogist U قیاس و استدلال کننده
theorists U طرفدار استدلال نظری
dunces U استدلال کننده موشکاف
dunce U استدلال کننده موشکاف
probity U پیروی دقیق از اصول
Taoism U پیروی از طریقت چینی
sensationalism U پیروی از عواطف واحساسات
manichaeism U پیروی از دین مانی
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
rotary pursuit U پیروی سنج چرخان
Jungian U پیروی یونگ [روانشناسی]
sentimentalism U پیروی از عواطف واحساسات
pursuit rotor U پیروی سنج چرخان
islamism U پیروی از دین اسلام
illuminism U پیروی ازفلسفه اشراقی
Scientologist U پیروی دین ساینتولوژی
isolationism U پیروی از سیاست انزوا
episcopalianism U پیروی از کلیسای اسقفی
lyricism U پیروی از سبک اشعاربزمی
conformity U پیروی از رسوم یاعقاید
conventionality U پیروی از سنت قدیم
scientism U پیروی از روش علمی
psychologism U پیروی از اصول روانی
nudism U پیروی از عقایدجماعت برهنگان
sentimentality U پیروی از عواطف واحساسات
casuistry U استدلال غلط وغیر منطقی
inflationism U پیروی از روش تورم اقتصادی
latitudinarianism U پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
self abandonment U افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
predestinarianism U پیروی از فلسفه قدری وجبری
classicism U پیروی از سبکهای یونان وروم
sensationalism U پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
lyrism U پیروی از سبک اشعار بزمی
specialism U پیروی علم یا پیشه ویژه
secarianism U پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
specialisms U پیروی علم یا پیشه ویژه
classicalism U پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
consequentiality U پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
out argue U در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacy U دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacies U دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism U پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
presbyterianism U پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism U پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
trade unionism U پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
biblicism U پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
boomerange U دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
sound [arguments, data, figures] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
We shall be reasoning on the grounds that. . U روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization U فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism U عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
compliance index U شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
reductive ad absurdum U روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com