Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
platonize
U
پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
platonic
U
افلاطونی
platonism
U
فلسفه افلاطونی
platonic love
U
عشق افلاطونی
neo platonism
U
فلسفه افلاطونی نوین
academies
U
مکتب وروش تدریس افلاطونی
academy
U
مکتب وروش تدریس افلاطونی
neoplatonic
U
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
neo platonism
U
فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
philosophising
U
فلسفی کردن
philosophizes
U
فلسفی کردن
philosophises
U
فلسفی کردن
philosophized
U
فلسفی کردن
philosophizing
U
فلسفی کردن
philosophize
U
فلسفی کردن
philosophised
U
فلسفی کردن
reasons
U
استدلال کردن
reason
U
استدلال کردن
argues
U
استدلال کردن
arguing
U
استدلال کردن
argue
U
استدلال کردن
ratiocinate
U
استدلال کردن
argued
U
استدلال کردن
listened
U
پیروی کردن از
listen
U
پیروی کردن از
followed
U
پیروی کردن از
listening
U
پیروی کردن از
conform
U
پیروی کردن
go by
U
پیروی کردن از
to do after
U
پیروی کردن
listens
U
پیروی کردن از
to follow the example of
U
پیروی کردن از
conforming
U
پیروی کردن
follows
U
پیروی کردن از
follow
U
پیروی کردن از
conforms
U
پیروی کردن
conformed
U
پیروی کردن
theorised
U
استدلال نظری کردن
theorize
U
استدلال نظری کردن
theorizing
U
استدلال نظری کردن
theorises
U
استدلال نظری کردن
theorizes
U
استدلال نظری کردن
theorising
U
استدلال نظری کردن
theorized
U
استدلال نظری کردن
to go by a rule
U
ازقانونی پیروی کردن
to follow in ones footsteps
U
پیروی تاتقلیدازکسی کردن
to indulge one's passions
U
پیروی از هواو هوس کردن خوش گذرانی کردن
proved
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argue
U
دلیل اوردن استدلال کردن
arguing
U
دلیل اوردن استدلال کردن
proves
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
argues
U
دلیل اوردن استدلال کردن
argued
U
دلیل اوردن استدلال کردن
prove
U
استدلال کردن به اثبات رسانیدن
sensualize
U
پیروی از هوای نفس کردن
to theorize
[about something]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to theorise
[about something]
[British E]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to argue the case for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
classicize
U
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
philosophical
U
فلسفی
scepsis
U
شک فلسفی
philosophic
U
فلسفی
skepsisŠskepticŠetc
U
شک فلسفی
pedantize
U
پیروی علم کتاب یاقواعد نظری کردن
poetico philosophic
U
شعری و فلسفی
philosophical psychology
U
روانشناسی فلسفی
aristotelianism
U
سیستم فلسفی ارسطو
sects
U
مکتب فلسفی بخش
sect
U
مکتب فلسفی بخش
imitated
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitate
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitates
U
پیروی کردن کپیه کردن
imitating
U
پیروی کردن کپیه کردن
hegelianism
U
مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
idols of the theatre
U
اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
argumentation
U
استدلال
argument
U
استدلال
arguments
U
استدلال
argumentum
U
استدلال
inferring one thing from another
U
استدلال
reasoning
U
استدلال
ratiocination
U
استدلال
logic
U
استدلال
sequacity
U
پیروی
subsequent
U
پیروی
following
U
پیروی
amenableness
U
پیروی
subjection
U
پیروی
imitation
U
پیروی
imitations
U
پیروی
reasoner
U
استدلال کننده
paralogia
U
استدلال پریشی
proponents
U
استدلال کننده
inductive reasoning
U
استدلال استقرایی
ratiocinator
U
استدلال کننده
logical reasoning
U
استدلال منطقی
deductive reasoning
U
استدلال قیاسی
analogical reasoning
U
استدلال سنجشی
analogical reasoning
U
استدلال قیاسی
acatalepsia
U
استدلال پریشی
thought
U
استدلال تفکر
reasoning test
U
ازمون استدلال
reasoning ability
U
توانایی استدلال
idolism
U
استدلال غلط
affective reasoning
U
استدلال عاطفی
discursively
U
ازروی استدلال
syllogistic reasoning
U
استدلال قیاسی
paralogism
U
استدلال غلط
idoliom
U
استدلال غلط
thoughts
U
استدلال تفکر
adducible
U
قابل استدلال
proponent
U
استدلال کننده
circular reasoning
U
استدلال دوری
follows
U
پیروی استنباط
pursuitmeter
U
پیروی سنج
faddism
U
پیروی از مد زودگذر
followed
U
پیروی استنباط
religiousness
U
پیروی مذهب
follow
U
پیروی استنباط
law abidingness
U
پیروی قانون
conscientiousness
U
پیروی وجدان
orinality
U
پیروی ابتکار
sectarianism
U
پیروی از یک فرقه
sensuousness
U
پیروی جسمانی
autonomy
U
خود پیروی
conventionalism
U
پیروی از رسوم
conformance
U
پیروی متابعت
a priori
U
استدلال پیش سوی
notionalist
U
هواخواه استدلال نظری
devil's advocate
<idiom>
U
[ارائه استدلال مخالف]
parity of reasoning
U
قیاس یا شباهت استدلال
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
theorist
U
طرفدار استدلال نظری
analogist
U
قیاس و استدلال کننده
theorists
U
طرفدار استدلال نظری
dunces
U
استدلال کننده موشکاف
dunce
U
استدلال کننده موشکاف
probity
U
پیروی دقیق از اصول
Taoism
U
پیروی از طریقت چینی
sensationalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
manichaeism
U
پیروی از دین مانی
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
rotary pursuit
U
پیروی سنج چرخان
Jungian
U
پیروی یونگ
[روانشناسی]
sentimentalism
U
پیروی از عواطف واحساسات
pursuit rotor
U
پیروی سنج چرخان
islamism
U
پیروی از دین اسلام
illuminism
U
پیروی ازفلسفه اشراقی
Scientologist
U
پیروی دین ساینتولوژی
isolationism
U
پیروی از سیاست انزوا
episcopalianism
U
پیروی از کلیسای اسقفی
lyricism
U
پیروی از سبک اشعاربزمی
conformity
U
پیروی از رسوم یاعقاید
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
scientism
U
پیروی از روش علمی
psychologism
U
پیروی از اصول روانی
nudism
U
پیروی از عقایدجماعت برهنگان
sentimentality
U
پیروی از عواطف واحساسات
casuistry
U
استدلال غلط وغیر منطقی
inflationism
U
پیروی از روش تورم اقتصادی
latitudinarianism
U
پیروی از وسعت نظر پنهاگرایی
sansculottism
U
پیروی از اصول انقلاب افراطی
Methodism
U
پیروی از متد یا روش بخصوصی
self abandonment
U
افسارگسیختگی پیروی از هوی هوس
predestinarianism
U
پیروی از فلسفه قدری وجبری
classicism
U
پیروی از سبکهای یونان وروم
sensationalism
U
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
lyrism
U
پیروی از سبک اشعار بزمی
specialism
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
secarianism
U
پیروی از تیره یا فرقه یاحزبی
specialisms
U
پیروی علم یا پیشه ویژه
classicalism
U
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
syndicalism
U
پیروی از اصول اتحادیه صنفی
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
consequentiality
U
پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
out argue
U
در استدلال عقب گذاشتن یاشکست دادن
fallacy
U
دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacies
U
دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
refutation
U
اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
teetotalism
U
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
literalism
U
پیروی تحت اللفظی از چیزی ملانقطی
presbyterianism
U
پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
pedantry or pedantism
U
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
trade unionism
U
پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
italianism
U
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
biblicism
U
پیروی تحت لفظی از کتاب مقدس
boomerange
U
دلیلی که به ضرر استدلال کننده تمام میشود
sound
[arguments, data, figures]
<adj.>
U
درست
[بی عیب ]
[سالم ]
[استدلال . داده ها . اعداد]
We shall be reasoning on the grounds that. .
U
روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
westernization
U
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
naturism
U
عریان گری
[پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
free thinkers
U
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
compliance index
U
شاخص نشان دهنده قابلیت پیروی از علایم راهنمایی
reductive ad absurdum
U
روش اثبات بطلان استدلال ازطریق محال بودن نتیجه ان
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com