English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no pay nowork U پول ندهندکار هم کرده نمیشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
compensating port U مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
he takes no notice of it U ملتفت نمیشود
The door is jammed. در باز نمیشود.
non placer U موافقت نمیشود
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
indelible pencil U مدادی که خط ان پاک نمیشود
impossible to get hold of U نمیشود گیر آورد
non-starters U طرحی که انجام نمیشود
exclusive U آنچه شامل نمیشود
oil is immiscible with water U روغن با اب امیخته نمیشود
non-starter U طرحی که انجام نمیشود
leakages U به خزانه وارد نمیشود
that does not f. U این دلیل نمیشود
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
no two leaves are identical U دو برگ یکی نمیشود
leakage U به خزانه وارد نمیشود
law fallen into desuetude U قانونی که دیگر اجرا نمیشود
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
He is not to be relied upon. U نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
the law is not retrospective U قانون عطف به ماسبق نمیشود
mistake of law is no defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
no pains no gains U نابرده رنج گنج میسر نمیشود
fine words butter no parsnips U بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fair words butter no parsnips U به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
inactive U آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود
ignorance of the law is no defence U جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
an impersonal deity U خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
acid fast U دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
blind hole U سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
crush hat U کلاه نمدی نرم که ازله شدن خراب نمیشود
non sequitur nonsensical U نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
variables U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
luggable U کامپیوتر شخصی قابل حمل که باتری اش معمولا تمام نمیشود.
inactive U پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
morganatic marriage U عروسی یکی از بزرگان بازنی که ازطبقات پست که باشوهرخودهم پایه نمیشود
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detected U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
fullest U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
detects U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
homosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
detect U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detecting U خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
base band U روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
baseband U روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
reactive mode U حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
blind keyboard U صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود
jaggies U لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
dead time U زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
rigid U دیسک مغناطیسی محکم که داده بسیار بیشتری از فلاپی دیسک را میتواند ذخیره کند و از دیسک درایو حذف نمیشود
peripheral U که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
soufflTs U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
beastby U کرده
tumid <adj.> U پف کرده
souffles U پف کرده
puff pastry U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
souffle U پف کرده
bouffant U پف کرده
bloat U پف کرده
infusion U دم کرده
infusions U دم کرده
unconsciously U غش کرده
unconscious U غش کرده
gelid U یخ کرده
refined U تمیز کرده
billowy U باد کرده
bendon U نیت کرده
baggily U بطورباد کرده
swollen U اماس کرده
fled U فرار کرده
purified U پاک کرده
risen U طلوع کرده
educated U تحصیل کرده
rooted U ریشه کرده
sweated U عرق کرده
iced U خنک کرده
mistaken U اشتباه کرده
sawn U اره کرده
grown U رشد کرده
clarified U صاف کرده
beheld U مشاهده کرده
pulled U خشک کرده
strained U صاف کرده
swollen U ورم کرده
blubbery U ورم کرده
it is very easily done U کرده میشود
let it be done U کرده شود
nodular U ورم کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
overage U کم رشد کرده
wedded U ازدواج کرده
tinned U قوطی کرده
restrained U لگام کرده
self taught U تحصیل کرده
airless U گرفته یا دم کرده
warm infusion U چیز دم کرده
smoothfaced U صاف کرده
ventricular U باد کرده
testate U وصیت کرده
tumid U اماس کرده
inwrought U از تو کار کرده
intumescent U اماس کرده
intumescent U باد کرده
deep rooted U ریشه کرده
distent U ورم کرده
enrooted U ریشه کرده
farci U دلمه کرده
farcie U دلمه کرده
farthingale U دامن پف کرده
fecit U درست کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
fucate U رنگ کرده
ghee U کره اب کرده
ghi U کره اب کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
iced ppa U خنک کرده
in flower U شکوفه کرده
they have done their work U را کرده اند
puffy <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
carpeted U فرش کرده
painted U رنگ کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
inveterate U ریشه کرده
grown-ups U رشد کرده
grown-up U رشد کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U باد کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
deep-rooted U ریشه کرده
indrawn U جذب کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
fried U سرخ کرده
full-grown U رشدکامل کرده
blown U ورم کرده
decorated U زینت کرده
knotted U ازدحام کرده
began U شروع کرده
bunged up U باد کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
tumid <adj.> U باد کرده
turgid <adj.> U باد کرده
shot U اصابت کرده
protuberant U باد کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
puffed <adj.> U آماس کرده
whey U شیرچرخ کرده
chose U انتخاب کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
unruffled U ارام کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
hidden U پنهان کرده
gets U کسب کرده
begotten U تولید کرده
get U کسب کرده
picked U پاک کرده
shots U اصابت کرده
getting U کسب کرده
married U عروسی کرده متاهل
fresco a wall U دیوار سفید کرده را
hidden information U اطلاعات پنهان کرده
grenadine U مرغ دلمه کرده
fries U گوشت سرخ کرده
frying U گوشت سرخ کرده
tumescent U اماس کرده اماسیده
The door is jammed. در گیر کرده است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com