English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blockade currency U پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
Other Matches
convertibles U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertible U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
impecuniosity U بی پولی
impecuniousity U بی پولی
pockets U پولی
pocket U پولی
venal U پولی
moneyary U پولی
mercenaly U پولی
moneyed U پولی
monetary U پولی
pecuniary U پولی
polymyxin U پولی میکسین
monetary system U سیستم پولی
monetary sector U بخش پولی
monetary school U مکتب پولی
money wage U مزد پولی
monetary restriction U محدودیت پولی
polywag U پولی واگ
real U غیر پولی
unit of currency U واحد پولی
monetary targets U اهداف پولی
money orders U حواله پولی
reconvert U پولی را مجدداتسعیرکردن
money capital U سرمایه پولی
dealing for money U معاملات پولی
backing U پشتوانه پولی
monetary value U ارزش پولی
money illusion U توهم پولی
money illusion U خطای پولی
money income U درامد پولی
money matters U امور پولی
monetary unit U واحد پولی
money order U حواله پولی
monetary reserves U ذخائر پولی
financial inventory U ذخایر پولی
financial property U اموال پولی
financial property U داراییهای پولی
monetary base U پایه پولی
monetary control U کنترل پولی
grooved pulley U پولی شیاردار
monetary base U مبنای پولی
monetary control U نظارت پولی
monetary deflation U انقباض پولی
monetary convention U اتحاد پولی
pay patient U مریض پولی
pecuniary liability U ضمانت پولی
monetary economy U اقتصاد پولی
monetary expansion U توسعه پولی
tight money U کنترل پولی
monetary deflation U محدودیت پولی
monetary policy U سیاست پولی
monetary instruments U ابزارهای پولی
polyethylene U پولی اتیلن
loose pulley U پولی هرزگرد
monetary assets U دارائیهای پولی
monetary incentive U مشوق پولی
monetary inflation U تورم پولی
monetary authorities U مقامات پولی
european monetary system U سیستم پولی اروپایی
i owe some money to you U یک پولی به شما بدهکارم
nonmonetarists U اقتصاددانان غیر پولی
nonmonetary assets U دارائیهای غیر پولی
pecuniary externalities U پی امدهای خارجی پولی
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
nonmonetary income U درامد غیر پولی
nonmonetary sector U بخش غیر پولی
dollar area U منطقه پولی دلار
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
finance U تامین هزینه پولی
prices U ارزش پولی کالا
price U ارزش پولی کالا
free capital U سرمایه گذار پولی
gold currency system U نظام پولی طلا
gold standard U نظام پولی طلا
he is pressed for money U از بی پولی در مضیقه است
i am pushed for money U ازبی پولی درفشار
hyperdeflation U انقباض پولی شدید
rate of money wage U نرخ مزد پولی
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
national money income U درامد ملی پولی
money well spent <idiom> U پولی که هدر نرفته
down and out <idiom> U هیچ پولی نداشتند
not for the world <idiom> U دراعضای هیچ پولی
feel the pinch <idiom> U دچار بی پولی شدن
financed U تامین هزینه پولی
finances U تامین هزینه پولی
it was a U خوب پولی بود
financing U تامین هزینه پولی
bimetallism U نظام پولی دو فلزی
bimetallic standard U پایه پولی دو فلزی
impecuniously U از روی بی پولی یا افلاس
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
tight money U سیاست پولی انقباضی
strategic concentration by rail U سیستم پولی فلزی
poly vinil chloride U کلرور پولی وینیل
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
money rate of interest U نرخ بهره پولی
deflation U انقباض پولی رکود
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
polyester U الیاف یاپارچه پولی استر
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
easy money U پولی که براحتی بدست اید
international monetary reserves U ذخائر پولی بین المللی
Money entrusted to my care . U پولی که با مانت نزد من سپرده شد
the proceeds of the sale U پولی که از محل فروش بدست می اید
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
apportionment U تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
To put some money aside . U پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
monetrarist keynesian debate U بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
e p u U 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
accountability U ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
contribution U پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions U پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
to give U پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
chantry U پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
royalties U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
corkage U پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
royalty U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
slush fund U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
slush funds U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
countershaft pulley U محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
haulage U پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
accumulated depreciation U کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
monetary school U مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetrarist keynesian debate U اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
special drawing rights U این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
adapter U تبدیل
cinversion U تبدیل
permutation U تبدیل
alteration U تبدیل
permutations U تبدیل
modification U تبدیل
interconversion U تبدیل
commutation U تبدیل
reforming U تبدیل
transformation U تبدیل
reduction U تبدیل
connector U تبدیل
transforms U تبدیل
transforming U تبدیل
transformed U تبدیل
transform U تبدیل
converter U تبدیل گر
reductions U تبدیل
transmutation U تبدیل
changed U تبدیل
toggle U تبدیل
changes U تبدیل
toggles U تبدیل
changing U تبدیل
conversions U تبدیل
translation U تبدیل
conversion U تبدیل
reducer U تبدیل
change U تبدیل
reduce U تبدیل
shift U تبدیل
move U تبدیل
code conversion U تبدیل کد
converts U تبدیل
converted U تبدیل
reduces U تبدیل
converting U تبدیل
convert U تبدیل
panification U تبدیل
reducing U تبدیل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com