English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boot U پوشش کمکی روی سم اسب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
auxiliary storage U حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
bezel U پوشش مقابل یک پوشش کامپیوتر یا واحد دیسک درایو
nickel clad sheet U ورقه پوشش شده نیکلی ورق با پوشش نیکل
screens U پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screened U پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screening, screenings U پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
screen U پوشش تجسسی دریایی پوشاندن پوشش
auxiliary machinery U دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
cuticle U پوشش مو پوشش شاخی
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
roof covering material U مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
auxiliary U کمکی
ancillary U کمکی
auxiliaries U کمکی
secondary U کمکی
supplementary U کمکی
subsidiaries U کمکی
subsidiary U کمکی
antisubmarine screen U پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
user interface U میانجی کمکی
auxiliary base line U باز کمکی
auxiliary charger U شارژکننده کمکی
operating supplies U مواد کمکی
auxiliary ego U خود کمکی
auxiliary forces U نیروی کمکی
dummy antenna U انتن کمکی
interpole U قطب کمکی
intermediate grid U شبکه کمکی
interpoles U قطبهای کمکی
utilitu program U برنامه کمکی
auxiliaries U امدادی کمکی
accommodator U کارگر کمکی
auxiliary U امدادی کمکی
coprocessor U پردازنده کمکی
artificial aids U وسایل کمکی
artificial antenna U انتن کمکی
auxiliary electrode U الکترود کمکی
auxiliary rotor U رتور کمکی
auxiliary storage U انبار کمکی
auxiliary storage U انباره کمکی
auxiliary forces U قوای کمکی
auxiliary target U هدف کمکی
auxiliary target U نقطه کمکی
booster pump U پمپ کمکی
remedial measure U اندازه کمکی
back up frequency U فرکانس کمکی
booster magneto U دینام کمکی
communicating pole U قطب کمکی
slack variable U متغیر کمکی
reserve accumulator U انباره کمکی
split pole motor U موتور کمکی
sabot U خرج کمکی
commutating pole U قطب کمکی
relieving tackle U تاکل کمکی
auxiliary operation U عمل کمکی
auxiliary operatich U عمل کمکی
by pass valve U شیر کمکی
accessory U لوازم کمکی
auxiliary view U نمای کمکی
boostes transformer U ترانسفورماتور کمکی
boostes pump U پمپ کمکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
prony motor U موتور کمکی
auxiliary memory U حافظه کمکی
auxiliary memory U حافظ کمکی
auxiliary landing field U فرودگاه کمکی
relieving arch U طاق کمکی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
undelete utility U برنامه کمکی احیاء
kedge anchor U لنگر کمکی ناو
interpole motor U موتور با قطب کمکی
wills U فعل کمکی "خواهم "
willed U فعل کمکی "خواهم "
pitman U عضو گروه کمکی
aiding U کمک وسایل کمکی
table utility U برنامه کمکی جدولی
aid U کمک وسایل کمکی
norton utilities U برنامههای کمکی نورتن
navigational grid U شبکه کمکی ناوبری
aided U کمک وسایل کمکی
guiding U عضلات کمکی مجاور
mace utilities U برنامه کمکی میس
lee helm U سکان کمکی ناو
layshaft U محور دندانه کمکی
will U فعل کمکی "خواهم "
sabot U خرج موشکی کمکی
back end processor U پردازنده کمکی تک منظوره
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
afforce U نیروی کمکی فرستادن به
I can't help it. <idiom> U من نمیتونم کمکی کنم.
astrocyteo U نوعی یاخته کمکی
commutating pole converter U تبدیل گر قطب کمکی
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
backup utility U برنامه کمکی پشتیبان
auxiliary power unit U واحد قدرت کمکی
visual aids U ابزارهای کمکی دیداری
downloading utility U برنامه کمکی استقرار
dozzle U مخزن کمکی تغذیه
accessory cells یاخته های کمکی
igniter pad U کیسه خرج کمکی
build up U نیروی کمکی تقویت نیروها
file conversion utility U برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility U برنامه کمکی انتقال فایل
outline utility U برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
ingot feeder head U مخزن کمکی تغذیه شمش
frapping lines U طناب تعادل کمکی ناو
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
document comparison utility U برنامه کمکی مقایسه مدارک
build-ups U نیروی کمکی تقویت نیروها
audiovisual aids U ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
build-up U نیروی کمکی تقویت نیروها
communicating pole winding U سیم پیچی قطب کمکی
I'm really not responsible for it. <idiom> U من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
banderillero U عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
file compression utility U برنامه کمکی فشرده کردن فایل
screen saver utility U برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
helps U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
drum sorting U مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
commenting U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
comment U نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
helps U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped U کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped U کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
baby siphon U سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
heading select feature U عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
commoners U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
common U تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
blue key U نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
admixtures U موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
escape character U ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
tunics U پوشش
envelopes U پوشش
camouflaging U پوشش
camouflages U پوشش
envelope U پوشش
camouflaged U پوشش
casing U پوشش
camouflage U پوشش
integument U پوشش
crustification U پوشش
sheath U پوشش
envelopment U پوشش
lining U پوشش
hypethral U بی پوشش
head gear U پوشش سر
tunic U پوشش
encrustation U پوشش
covering U پوشش
masking U پوشش
encasing U پوشش
linings U پوشش
encrustations U پوشش
encrustment U پوشش
jackets U پوشش
cowling U پوشش
coverture U پوشش
cover U پوشش
concealment U پوشش
capping U پوشش
overlays U پوشش
overlaying U پوشش
overlay U پوشش
facings U پوشش
coverings U پوشش
jacket U پوشش
shields U پوشش
shield U پوشش
mulches U پوشش
mulch U پوشش
covers U پوشش
coats U پوشش
facing U پوشش
sheaths U پوشش
roofing U پوشش
coatings U پوشش
perianth U پوشش گل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com