Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the criminals' lair
U
پنهان گاه جنایتکاران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
manhunts
U
تعقیب جنایتکاران
gang
U
دسته جنایتکاران
gangs
U
دسته جنایتکاران
manhunt
U
تعقیب جنایتکاران
gangland
U
دنیای جنایتکاران
rogues gallery
U
گالری تصاویر جنایتکاران ومجرمین
mobsters
U
غضو دسته جنایتکاران کانگستر
mobster
U
غضو دسته جنایتکاران کانگستر
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
to crack
[break up]
a gang
U
دسته جنایتکاران را منحل کردن
[اصطلاح روزمره]
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cryptically
U
پنهان
ram cache
U
RA پنهان
perdue
U
پنهان
perdu or due
U
پنهان
cryptical
U
پنهان
abstruse
U
پنهان
perdu
U
پنهان
cryptic
U
پنهان
backdoor
U
پنهان
jackes
U
پنهان
occult
U
پنهان
hugger mugger
U
پنهان
hidden line
U
خط پنهان
delitescent
U
پنهان
benined the curtain
U
پنهان
latent
U
پنهان
veiled
U
پنهان
absconded
U
پنهان شدن
furtive
U
پنهان نهانی
surreptitious
U
پنهان محرمانه
hickok belt
U
پنهان شدن
codes
U
رمزهای پنهان
concealed
U
پنهان شده
by end
U
قصد پنهان
secretion
U
پنهان سازی
absconding
U
پنهان شدن
absconds
U
پنهان شدن
closet
U
پنهان کردن
closeted
U
پنهان کردن
closeting
U
پنهان کردن
closets
U
پنهان کردن
cloak
U
پنهان کردن
cloaked
U
پنهان کردن
cloaking
U
پنهان کردن
cloaks
U
پنهان کردن
insconce
U
پنهان شدن
concealable
U
پنهان کردنی
crypianalysis
U
پنهان کاری
hidden codes
U
کدهای پنهان
i hid my self
U
را پنهان کردم
inapparent
U
ناپیدا پنهان
sweep under the rug
<idiom>
U
پنهان کردن
lay low
<idiom>
U
پنهان کردن
latescent
U
پنهان شونده
memory cache
U
حافظه پنهان
cover up
<idiom>
U
پنهان کاربدواشتباه
obreption
U
پنهان روی
Just between you and me. . .
U
از شما چه پنهان …
to lie hid
U
پنهان ماندن
to keep dark
U
پنهان ماندن
to be in hiding
U
پنهان ماندن
to be in hiding
U
پنهان بودن
hideousness
U
پنهان بودن
cryptography
U
پنهان شناسی
under cover
<idiom>
U
پنهان شدن
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
disguised unemployment
U
بیکاری پنهان
eloign
U
پنهان کردن
encrypt
U
پنهان کردن
hidden file
U
فایل پنهان
hidden inflation
U
تورم پنهان
hidden line removal
U
حذف خط پنهان
hidden objects
U
اشیاء پنهان
hidden surface
U
سطح پنهان
hidden unemployment
U
بیکاری پنهان
to absent oneself
U
پنهان شدن
abscond
U
پنهان شدن
disguising
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان شدن
conceals
U
پنهان کردن
conceal
U
پنهان کردن
secreted
U
پنهان کردن
masks
U
پنهان کردن
shadows
U
پنهان کردن
mask
U
پنهان کردن
dissimulate
U
پنهان کردن
dissimulated
U
پنهان کردن
dissimulates
U
پنهان کردن
dissimulating
U
پنهان کردن
disguises
U
پنهان کردن
disguised
U
پنهان کردن
disguise
U
پنهان کردن
shadowing
U
پنهان کردن
shadowed
U
پنهان کردن
shadow
U
پنهان کردن
hide
U
پنهان کردن
hide
U
پنهان شدن
concealment
U
پنهان بودن
hidden
U
پنهان کرده
cover
U
پنهان کردن
caches
U
پنهان کردن
burrowed
U
پنهان شدن
burrowing
U
پنهان شدن
burrows
U
پنهان شدن
cache
U
پنهان کردن
booby-trapped
U
پنهان تله
booby-traps
U
پنهان تله
booby-trapping
U
پنهان تله
booby-trap
U
پنهان تله
secrete
U
پنهان کردن
coverings
U
پنهان کردن
fudges
U
پنهان شدن
fudged
U
پنهان شدن
fudge
U
پنهان شدن
fudging
U
پنهان شدن
secretes
U
پنهان کردن
covers
U
پنهان کردن
secreting
U
پنهان کردن
booby trap
U
پنهان تله
burrow
U
پنهان شدن
to keep secret
U
پنهان داشتن راز
hidden information
U
اطلاعات پنهان کرده
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
keep under one's hat
<idiom>
U
پنهان نگاه داشتن
latent electronic image
U
تصویر الکتریکی پنهان
let it all hang out
<idiom>
U
پنهان نکردن چیزی
ironies
U
مسخره پنهان سازی
irony
U
مسخره پنهان سازی
to lie or keep close
U
پنهان بردن یاماندن
embeds
U
درزمین پنهان کردن
pocket
U
درجیب پنهان کردن
occultly
U
بطور پوشیده یا پنهان
obstructor
U
پوشاننده پنهان کننده
pockets
U
درجیب پنهان کردن
murder will out
U
خون نا حق پنهان نمینماند
concealment
U
پنهان کردن پوشاندن
secretive
U
سری پنهان کار
veils
U
مستوریا پنهان کردن
booby-trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
U
با پنهان تله مجهزکردن
booby-traps
U
با پنهان تله مجهزکردن
darkle
U
در تاریکی پنهان شدن
booby trap
U
با پنهان تله مجهزکردن
veil
U
مستوریا پنهان کردن
booby-trapped
U
با پنهان تله مجهزکردن
occult
U
از نظر پنهان کردن
embed
U
درزمین پنهان کردن
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
becloud
U
زیر ابر پنهان کردن
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption
U
پنهان کردن نرم افزاری
hidden
U
پنهان کرده شده پوشیده
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
mask
U
ماسک زدن پنهان کردن
To do something on the sly (in secret).
U
کاری را پنهان انجام دادن
masks
U
ماسک زدن پنهان کردن
to hide one's head
U
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconcing
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
I stayed in concealment until the danger passed.
U
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
ensconce
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
U
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
gloss over
<idiom>
U
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
right out
<idiom>
U
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceal
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
oubiette
U
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
stalking horse
U
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
hidden
U
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
conceals
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
reveal
U
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention
U
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
revealed
U
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveals
U
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway
U
کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
pompeian
U
وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
bran pie
U
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
synchronous
U
سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad
U
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
What soberness conceals drunkenness reveals.
<proverb>
U
آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
pipelines
U
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipeline
U
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
mum's the word
U
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com