Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gloss over
<idiom>
U
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antique wash
U
دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
show-offs
U
جلوه دادن
set off
U
جلوه دادن
highlighting
U
جلوه دادن
show off
U
جلوه دادن
show-off
U
جلوه دادن
emblazonry
U
جلوه دادن
to set off
U
جلوه دادن
to put forward
U
جلوه دادن
blazon
U
جلوه دادن منتشرکردن
willful misrepresentation
U
عمدا" بد جلوه دادن
worsen
U
بدتر جلوه دادن
worsened
U
بدتر جلوه دادن
worsening
U
بدتر جلوه دادن
cut a figure
U
خود را جلوه دادن
image enhancement
U
جلوه دادن تصویر
display highlighting
U
جلوه دادن تصویر
dwarfs
U
کوتاه جلوه دادن
dwarfing
U
کوتاه جلوه دادن
dwarfed
U
کوتاه جلوه دادن
dwarf
U
کوتاه جلوه دادن
worsens
U
بدتر جلوه دادن
give oneself away
<idiom>
U
گناهکار جلوه دادن
talk through one's hat
<idiom>
U
بزرگ جلوه دادن
make over
<idiom>
U
بی تفاوت جلوه دادن
legitimised
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising
U
منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises
U
منطقی و معقول جلوه دادن
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
journalese
U
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
To do something on the sly (in secret).
U
کاری را پنهان انجام دادن
retention
U
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
flower design
U
طرح افشان گل
[این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
looms
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
loom
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
looming
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
loomed
U
بزرگ جلوه کردن رفعت
to niche oneself
U
خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
cloaked
U
پنهان کردن
cache
U
پنهان کردن
cloak
U
پنهان کردن
cloaking
U
پنهان کردن
shadows
U
پنهان کردن
shadowing
U
پنهان کردن
shadowed
U
پنهان کردن
shadow
U
پنهان کردن
encrypt
U
پنهان کردن
lay low
<idiom>
U
پنهان کردن
eloign
U
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
U
پنهان کردن
conceal
U
پنهان کردن
caches
U
پنهان کردن
cloaks
U
پنهان کردن
secretes
U
پنهان کردن
secreted
U
پنهان کردن
dissimulating
U
پنهان کردن
dissimulates
U
پنهان کردن
dissimulated
U
پنهان کردن
dissimulate
U
پنهان کردن
secrete
U
پنهان کردن
covers
U
پنهان کردن
hide
U
پنهان کردن
coverings
U
پنهان کردن
cover
U
پنهان کردن
closets
U
پنهان کردن
closeting
U
پنهان کردن
disguise
U
پنهان کردن
disguised
U
پنهان کردن
disguises
U
پنهان کردن
closet
U
پنهان کردن
disguising
U
پنهان کردن
closeted
U
پنهان کردن
hides
U
پنهان کردن
mask
U
پنهان کردن
secreting
U
پنهان کردن
masks
U
پنهان کردن
conceals
U
پنهان کردن
camouflaging
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
pocket
U
درجیب پنهان کردن
pockets
U
درجیب پنهان کردن
occult
U
از نظر پنهان کردن
embed
U
درزمین پنهان کردن
embeds
U
درزمین پنهان کردن
veil
U
مستوریا پنهان کردن
inconcealable
U
غیرقابل پنهان کردن
concealment
U
پنهان کردن پوشاندن
veils
U
مستوریا پنهان کردن
to ballot for
U
بارای پنهان انتخاب کردن
camouflaging
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
U
پنهان کردن وسایل جنگی
masks
U
ماسک زدن پنهان کردن
mask
U
ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
becloud
U
زیر ابر پنهان کردن
camouflage
U
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
U
پنهان کردن وسایل جنگی
software encryption
U
پنهان کردن نرم افزاری
wrap
U
لفافه دار کردن پنهان کردن
wraps
U
لفافه دار کردن پنهان کردن
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
conceals
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceal
U
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
encryption
U
رمزدار کردن پنهان کردن
secreted
U
تراوش کردن پنهان کردن
dissembles
U
تدلیس کردن پنهان کردن
secretes
U
تراوش کردن پنهان کردن
dissembling
U
تدلیس کردن پنهان کردن
secreting
U
تراوش کردن پنهان کردن
to keep back
U
دفع کردن پنهان کردن
dissembled
U
تدلیس کردن پنهان کردن
secrete
U
تراوش کردن پنهان کردن
dissemble
U
تدلیس کردن پنهان کردن
scratchpad
U
حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
post knotting
U
پشت زنی
[تعویض گره ها بعد از اتمام فرش]
[گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
smarts
U
جلوه گر
smarted
U
جلوه گر
show
U
جلوه
gaily
U
پر جلوه
gorgeous
U
با جلوه
manifestations
U
جلوه
flourished
U
جلوه
resplendent
U
پر جلوه
smarter
U
جلوه گر
smarting
U
جلوه گر
expressions
U
جلوه
smartest
U
جلوه گر
manifestation
U
جلوه
bravery
U
جلوه
seeming
U
جلوه
sights
U
جلوه
meretriciousness
U
جلوه
showy
U
پر جلوه
flaunts
U
جلوه
smart
U
جلوه گر
glitzier
U
پر جلوه
lustrous
U
پر جلوه
flourishes
U
جلوه
expression
U
جلوه
shows
U
جلوه
glitziest
U
پر جلوه
showed
U
جلوه
glitzy
U
پر جلوه
sight
U
جلوه
showing
U
جلوه
flaunt
U
جلوه
flaunted
U
جلوه
flaunting
U
جلوه
flourish
U
جلوه
showings
U
جلوه
display
U
جلوه نمایاندن
displaying
U
جلوه نمایاندن
panache
U
خودنمایی جلوه
emotional expression
U
جلوه هیجانی
displayed
U
جلوه نمایاندن
glitz
U
هر چیز پر جلوه
lustre
U
جلوه درخشش
displays
U
جلوه نمایاندن
to show up
U
جلوه گر شدن
pomposity
U
جلوه وشکوه
self display
U
جلوه گری
luster
U
جلوه درخشش
withers
U
جلوه گاه
resplendency
U
درخشندگی جلوه
exhibitive
U
جلوه دهنده
resplendence
U
درخشندگی جلوه
coloraturas
U
زیر و بم و جلوه
coloratura
U
زیر و بم و جلوه
gloss
U
جلوه فاهر
flashily
U
جلوه کنان
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
lustre
U
درخشیدن جلوه داشتن
loomed
U
جلوه گری ازدور
parading
U
نمایش با شکوه جلوه
flashed
U
بروز ناگهانی جلوه
flashes
U
بروز ناگهانی جلوه
flash
U
بروز ناگهانی جلوه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com