English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال قیمت شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال بهابران گذاردند
i give odds of ten to one rial U ده ریال به یک ریال بسته
something like 00 rials U سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
we put it at rials U 51 ریال
i am 0 rials out of pocket U 05 ریال زیان
i sold the book for rials 0 U ریال فروختم
rials 0 the metre U متری 04 ریال
half a rial U نیم ریال
it is worth 0 rials U ده ریال می ارزد
rials 0 or so U د رحدود 05 ریال
rials 0 or so U 05 ریال چیزی بیشتریاکمتر
i gave the beggar one rial U یک ریال به ان گدا دادم
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
i am rials in pocket U سه ریال سود بردم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
if one book cost rials 0 U اگر یک کتاب 04 ریال بیارزد
if one book cost rials U اگر یک کتاب 5 ریال بیرزد
my purchases a to rials 00 U خریدهای من سرمیزندبه 005 ریال
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
small claim U ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
thousandths U یک هزار
millions U هزار در هزار
per mil U در هزار
mil U هزار
myriads U ده هزار
one thousand U یک هزار
myriad U ده هزار
thousand U هزار
million U هزار در هزار
thousands U هزار
per mill U در هر هزار
per mill U در هزار
thousandth U یک هزار
milliped U هزار پا
milleped U هزار پا
multiped U هزار پا
labyrinthine fret U هزار تو
ten thousand U ده هزار
grander U هزار دلار
millenniums U هزار سال
thousand and one U هزار ویک
several thousands U چندین هزار
spline U هزار خار
kilocycle U هزار چرخه
bimillenary U دو هزار ساله
thou U یک هزار دلار
diplopodous U دارای هزار پا
chiliad U هزار عدد
tonne U هزار کیلوگرم
tonnes U هزار کیلوگرم
kilogram U هزار گرم
kilos U هزار گرم
grand U هزار دلار
grandest U هزار دلار
polypody U هزار پایی
millennia U هزار سال
millennium U هزار سال
kilograms U هزار گرم
kilogrammes U هزار گرم
chiliad U هزار ساله
kilos U در معنای یک هزار
myriapoda U هزار پایان
kilometers U هزار متر
kilo U هزار گرم
myriagram U ده هزار گرم
kilos U معادل هزار
millepore U هزار سوراخ
kilo U معادل هزار
kilometres U هزار متر
milliard U هزار میلیون
kilo U در معنای یک هزار
kilometre U هزار متر
myriametre U ده هزار متر
myrialitre U ده هزار لیتر
myriameter U ده هزار متر
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
kilo U هزار بیت داده
g U در معنای یک هزار میلیون
Kbit U معادل هزار بایت
millennial U جشن هزار ساله
omasum U هزار لاخئذقث خق ذثق
billionth U یک تقسیم بر هزار میلیون
hectares U ده هزار متر مربع
kilobaud U هزار بیت در ثانیه
yarrow U بومادران هزار برگ
metric ton U تن متریک یا تن هزار کیلویی
kilos U هزار بیت داده
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
millenium U دوره هزار ساله
k U نشانه بیان یک هزار
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
kilohertz U هزار سیکل در یک ثانیه
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
hectare U ده هزار متر مربع
billionths U یک تقسیم بر هزار میلیون
This is only one instance out of many . U این یک مورداز هزار تا است
kilo U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
kilos U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
to die a thousand deaths U هزار مرگ و میر مردن
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
phyllo (pastry) U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
flaky pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
puff pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
gigahertz U فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
angstrom U واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
kiloton weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
it is a thousand pities U جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
terabyte U یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
capital ship U کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
prices U قیمت
wage price guideline U قیمت
worth U قیمت
wage price spiral U قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
quotation U قیمت
all in price U قیمت کل
above rubies U بی قیمت
bourse U قیمت
high priced U پر قیمت
price U قیمت
price limit U حد قیمت
price line U خط قیمت
cif U قیمت
quotations U قیمت
equivalents U هم قیمت
valueless U بی قیمت
cost U قیمت
At the price of. At the cost of . U به قیمت
invalued U بی قیمت
nominal U کم قیمت
treasure U ذی قیمت
set (one) back <idiom> U قیمت
priceless U بی قیمت
equivalent U هم قیمت
values U قیمت
valuing U قیمت
value U قیمت
PR U قیمت
price leadership U رهبری قیمت
nominal price U قیمت اسمی
offering price U قیمت پیشنهادی
price level U سطح قیمت
decrease in value U نقص قیمت
mark down U کاهش قیمت
mark up U افزایش قیمت
price list U فهرست قیمت
cut rate U تنزل قیمت
price list U لیست قیمت
price freezing U تثبیت قیمت
price homogeneity U همگنی قیمت
oil price U قیمت نفت
diseconomy U ترقی قیمت ها
price increase U ترقی قیمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com