Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hermaphroditus
U
پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nix
U
حوری دریایی
siren
U
حوری دریایی
sirens
U
حوری دریایی
mermaids
U
حوری دریایی
mermaid
U
حوری دریایی
sirenic
U
حوری دریایی
oceanid
U
حوری دریایی
water nymph
U
حوری دریایی
sea nymph
U
حوری دریایی
thetis
U
حوری دریایی
daphne
U
حوری دریایی
sirenian
U
شبیه حوری دریایی
nymphic
U
وابسته به حوری یا پری دریایی
nymphean
U
وابسته به حوری دریایی حور نشین
nereid
U
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
voices
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing
U
کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
echinoid
U
دارای صفات خوارپوست دریایی یاتوتیاء البحر
agonic line
U
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
hermes
U
هرمس
hermetic
U
وابسته به هرمس مصری کیمیایی
herm
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
hermes
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
literal
U
چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
edge card
U
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
single address
U
بایک نشانی
broadsides
U
بایک شلیک
broadside
U
بایک شلیک
nemine contradicen te
U
بایک زبان
with one voice
U
بایک زبان متفقا
epistrophe
U
ختم چندجمله بایک کلمه
go steady
<idiom>
U
همیشه بایک نفر قرارگذاشتن
live out of a suitcase
<idiom>
U
تنها بایک چمدان زندگی کردن
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
single
U
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
despotic network
U
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
too many irons in the fire
<idiom>
U
بایک دست چند هندوانه بلند کردن
candlesticks
U
بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
nymphs
U
حوری
nymph
U
حوری
dryad
U
حوری جنگلی
sirenian
U
حوری وار
oread
U
حوری کوهستانی
hamadryad
U
حوری جنگلی
wood nymph
U
حوری جنگل
houri
U
حوری بهشتی
herma
U
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
naiad
U
حوری موجددریاچه رودخانه
siren
U
اژیر حوری مانند
sirens
U
اژیر حوری مانند
sirenic
U
اژیر حوری مانند
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
eliza
U
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
maenad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
menad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
houri
U
حوری the of girl eyed black,white-skinned paradisea uslim
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
match foursome
U
مسابقه بین دو تیم دونفره بایک گوی برای هر تیم
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
equality
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except
U
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
rollover
U
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar
U
سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
lobster
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters
U
خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
conjunct
U
متصل
clung
U
متصل
continuous
U
متصل
anchored
U
متصل به
on line
U
متصل
contiguous
U
متصل
joint
U
متصل
connected
U
متصل
until
U
تا وقتی که
some time
U
یک وقتی
until
U
وقتی که
ever since
U
از وقتی که
synchronism
U
هم وقتی
somewhen
U
در یک وقتی
some time or other
U
یک وقتی
EDO memory
U
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
joggled
U
متصل کردن
syndetic
U
متصل شده
adjacent span
U
دهانه متصل
adjoin
U
متصل کردن
splicer
U
متصل کننده
connects
U
متصل کردن
coupler
U
متصل کننده
connect
U
متصل کردن
tying
U
متصل کننده
male connector
U
متصل کننده نر
adjoined
U
متصل کردن
interurban
U
متصل بشهر ها
adjoins
U
متصل کردن
engagedness
U
متصل بهم
joggle
U
متصل کردن
attachments
U
نمائات متصل
colligate
U
متصل کردن
lacer
U
متصل کننده
tie down
U
متصل کردن
pans
U
متصل کردن
applies
U
متصل کردن
off line
U
غیر متصل
apply
U
متصل کردن
ligature
U
دخشههای متصل
applying
U
متصل کردن
pan-
U
متصل کردن
pan
U
متصل کردن
fixed shell
U
گلوله متصل
joggling
U
متصل کردن
joggles
U
متصل کردن
coherently
U
بطور متصل
connective
U
متصل کننده
adjacent span
U
دهانه متصل
interlocking
U
متصل شدن
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
interlocked
U
متصل شدن
link
U
متصل کردن
interlock
U
متصل شدن
cartridges
U
بخش متصل
cartridge
U
بخش متصل
connector
U
متصل کننده
basifixed
U
متصل در پایه
interlocks
U
متصل شدن
connectedly
U
بطور متصل
join
U
متصل کردن
joins
U
متصل کردن
joined
U
متصل کردن
there is a time for everything
U
هرکاری وقتی
since
U
از وقتی که چون که
connected passes pawns
U
پیادههای رونده متصل
connected load
U
بار متصل شده
ballcock
U
سیفون و ابزار متصل به آن
ballcocks
U
سیفون و ابزار متصل به آن
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
adjoined
U
افزودن متصل شدن
adjoins
U
افزودن متصل شدن
tie in
<idiom>
U
به چیزدیگری متصل کردن
catenate
U
پیوستن متصل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com