Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rivet
U
پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
riveted
U
پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
riveting
U
پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
rivets
U
پر چین کردن بامیخ پرچ محکم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dowel
U
بامیخ پرچ بهم متصل کردن
brace
U
بابست محکم کردن محکم بستن
braced
U
بابست محکم کردن محکم بستن
pegs
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
dog down
U
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
peg
U
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
solidify
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidified
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
gad
U
با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
solidifying
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
solidifies
U
سفت کردن یا شدن محکم کردن یاشدن
cadge
U
محکم کردن باربری کردن
cadging
U
محکم کردن باربری کردن
gird
U
اماده کردن محکم کردن
fixate
U
محکم کردن متمرکز کردن
cadges
U
محکم کردن باربری کردن
reinforce
U
مستحکم کردن محکم کردن
reinforces
U
مستحکم کردن محکم کردن
fix
U
نصب کردن محکم کردن
fixes
U
نصب کردن محکم کردن
cadged
U
محکم کردن باربری کردن
clinched
U
محکم کردن
chock
U
محکم کردن
clamps
U
محکم کردن
tightening
U
محکم کردن
rigidify
U
محکم کردن
tightened
U
محکم کردن
mount
U
محکم کردن
clamping
U
محکم کردن
to make fast
U
محکم کردن
take up
<idiom>
U
محکم کردن
crimping
U
محکم کردن
to make good
U
محکم کردن
clinch
U
محکم کردن
tightens
U
محکم کردن
tighten
U
محکم کردن
reinforce
U
محکم کردن
clinching
U
محکم کردن
clinches
U
محکم کردن
spoke
U
محکم کردن
strengthened
U
محکم کردن
strengthen
U
محکم کردن
make tight
U
محکم کردن
rivets
U
محکم کردن
fastens
U
محکم کردن
consolidate
U
محکم کردن
braced
U
محکم کردن
consolidates
U
محکم کردن
spokes
U
محکم کردن
set taut
U
محکم کردن
riveting
U
محکم کردن
consolidating
U
محکم کردن
clamp
U
محکم کردن
riveted
U
محکم کردن
rivet
U
محکم کردن
strengthens
U
محکم کردن
clamped
U
محکم کردن
staked
U
محکم کردن
stake
U
محکم کردن
stakes
U
محکم کردن
fasten
U
محکم کردن
mounts
U
محکم کردن
houses
U
محکم کردن
reinforces
U
محکم کردن
fastened
U
محکم کردن
housed
U
محکم کردن
house
U
محکم کردن
brace
U
محکم کردن
To make assurance doubly sure . To leave nothing to chance. To take every precaution .
U
محکم کاری کردن
tightened
U
محکم کردن فشردن
mortice
U
باکام محکم کردن
to fast off
U
باگره محکم کردن
mortise
U
باکام محکم کردن
tightening
U
محکم کردن فشردن
pinning
U
باسنجاق محکم کردن
tightens
U
محکم کردن فشردن
pin
U
باسنجاق محکم کردن
o peg down
U
با میخ محکم کردن
pinned
U
باسنجاق محکم کردن
girt
U
با تنگ محکم کردن
steeling
U
مانندفولاد محکم کردن
hang up
<idiom>
U
حفاظ ،محکم کردن
gib
U
باقلاب محکم کردن
tighten
U
محکم کردن فشردن
steeled
U
مانندفولاد محکم کردن
steel
U
مانندفولاد محکم کردن
crimping
U
باپیچاندن محکم کردن
steels
U
مانندفولاد محکم کردن
poles
U
با تیر یا دیرک محکم کردن
bands
U
تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
wedge
U
[محکم کردن اتصالان با گوه]
tee off
U
اغاز کردن محکم زدن
planish
U
با چکش محکم وصاف کردن
latch
U
بوسیله کلون محکم کردن
cleat
U
باگوه و گیره محکم کردن
pole
U
با تیر یا دیرک محکم کردن
latches
U
بوسیله کلون محکم کردن
band
U
تسمه یا بندمخصوص محکم کردن
hugs
U
بغل کردن محکم گرفتن
hugging
U
بغل کردن محکم گرفتن
hug
U
بغل کردن محکم گرفتن
to tighten
U
محکم کردن
[با میخ و چکش]
hugged
U
بغل کردن محکم گرفتن
brad
U
بامیخ کوبیدن
buttoning
U
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
buttoned
U
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button
U
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
gib
U
باپشت بند ومیخ یا گوه محکم کردن
to rifle the ball into the goal
U
با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
staple
U
سوزن
[حرف ]
یو شکل
[برای محکم کردن سیمی به دیوار]
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
vulcanize
U
لاستیک را بوسایل شیمیایی جوش دادن و محکم کردن جوش برقی زدن
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com