English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lower low water U پایین ترین پست رفت اب دریا
nethermost U پایین ترین زیر ترین
spits U پیشرفت خشکی در دریا
spit U پیشرفت خشکی در دریا
downmost U پایین ترین
lowermost U پایین ترین
lower most U پایین ترین
lowest U پایین ترین
undermost U پایین ترین
bottommost U پایین ترین
mean higher high water U ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
tenth rate U از پایین ترین جنس
tenth rate U پایین ترین درجه
curtal step U پایین ترین پله پلگان
curtail step U پایین ترین پله پلگان
troposphere U پایین ترین بخش اتمسفر
lasts U پایین ترین درجه یا مقام
lasted U پایین ترین درجه یا مقام
last U پایین ترین درجه یا مقام
combat resolution U پایین ترین رده رزمی
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
water collecting sump U پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
physical U پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
garboard U پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity U نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
backmost U پس ترین
rightmost U راست ترین
eldest U مسن ترین
aftmost U عقب ترین
rearmost U عقب ترین
topmost U اعلی ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
furthest U پیشرفته ترین
drier U : خشک ترین
proto U مهم ترین
driest U خشک ترین
arrant U بدنام ترین
foremost U پیش ترین
best U عظیم ترین
backmost U عقب ترین
least significant U کم اهمیت ترین
leftmost U سمت چپ ترین
most significant U پراهمیت ترین
more like;most like U شبیه ترین
midmost U میان ترین
middlemost U میان ترین
meritorious U شایسته ترین
lattermost U عقب ترین
lattermost U پست ترین
westernmost U غربی ترین
undermost U زیر ترین
hindmost U عقب ترین
nethermost U پست ترین
most important <adj.> U مهم ترین
full-backs U عقب ترین بازی کن
lsb U کم اهمیت ترین بیت
innermost U داخلی ترین دراعماق
best U شایسته ترین پیشترین
easternmost U شرقی ترین نقطه
eastermost U شرقی ترین نقطه
neap tide U پائین ترین جزر و مد
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
full-back U عقب ترین بازی کن
next U نزدیک ترین پس ازان
tick U سخت ترین مرحله
ticked U سخت ترین مرحله
ticks U سخت ترین مرحله
neap U خفیف ترین جزر و مد
most significant digit U با اهمیت ترین رقم
most significant digit U با ارزش ترین رقم
most significant bit U با ارزش ترین بیت
royal road U اسان ترین راه
top flight U اعلی ترین مرتبه
aftermost U عقب ترین واپسین
bottom price U پائین ترین قیمت
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
growth U پیشرفت
growths U پیشرفت
progression U پیشرفت
lifting U پیشرفت
progressing U پیشرفت
lifted U پیشرفت
lift U پیشرفت
progressions U پیشرفت
advance U پیشرفت
development U پیشرفت
achievements U پیشرفت
furtherance U پیشرفت
advancement U پیشرفت
developments U پیشرفت
lifts U پیشرفت
undeveloed U بی پیشرفت
attainments U پیشرفت
attainment U پیشرفت
achievement U پیشرفت
advancing <adj.> U پیشرفت
achievement age U سن پیشرفت
improvement U پیشرفت
accomplishment U پیشرفت
advance U پیشرفت
improvements U پیشرفت
promotion U پیشرفت
promotions U پیشرفت
proceedings U پیشرفت ها
advances U پیشرفت ها
underdeveloped U کم پیشرفت
progression U پیشرفت
improvement U پیشرفت
progress U پیشرفت
advance U پیشرفت
advances U پیشرفت
progressed U پیشرفت
head way U پیشرفت
progresses U پیشرفت
going U پیشرفت
headway U پیشرفت
advancing U پیشرفت
progress U پیشرفت
culminant U درمرتفع ترین موضع کامل
sternmost U عقب ترین قسمت کشتی
thermosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
Put your warmest clothes on . U گرم ترین لباسهایت را تن کرد
exosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
fullback U جای عقب ترین بازی کن
upmost U عالی ترین بالاترین درجه
admiral U عالی ترین افسرنیروی دریایی
admirals U عالی ترین افسرنیروی دریایی
primitive data type U ساده ترین شکل داده
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
blooming U پیشرفت کننده
get ahead <idiom> U پیشرفت کردن
reaction progress U پیشرفت واکنش
further U پیشرفت کردن
Luddites U پیشرفت گریز
come along U پیشرفت کردن
achievement curve U منحنی پیشرفت
technical progress U پیشرفت فنی
Luddite U پیشرفت گریز
n achievement U نیاز پیشرفت
make a dent in <idiom> U پیشرفت کردن
here goes <idiom> U پیشرفت کردن
scholastic achievement U پیشرفت تحصیلی
economic progress U پیشرفت اقتصادی
furthered U پیشرفت کردن
furthering U پیشرفت کردن
improvement curve U منحنی پیشرفت
developmental stage U مرحله پیشرفت
degree of advancement U درجه پیشرفت
furthers U پیشرفت کردن
achievement test آزمون پیشرفت
technological improvement U پیشرفت فنی
velocity of advance U تندی پیشرفت
academic achievement U پیشرفت تحصیلی
to gain ground U پیشرفت کردن
accomplishment quotient U بهر پیشرفت
achievement quotient U بهر پیشرفت
thrives U پیشرفت کردن
thrived U پیشرفت کردن
becalmed U از پیشرفت بازداشتن
becalming U از پیشرفت بازداشتن
becalms U از پیشرفت بازداشتن
thriving U پیشرفت کردن
thrive U پیشرفت کردن
progressivist U پیشرفت گرای
achievement need U نیاز پیشرفت
ongoing U درحال پیشرفت
achievement motive U انگیزه پیشرفت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com