English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skim sweeping U پاک کردن سطحی مینها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
countermining U زنجیری کردن ترتیب انفجار مینها
surficial swellings U بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
mine mooring U اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
control buoy U بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
hard face U سخت کردن سطحی
to skim ones the news U به اخبارنگاهی سطحی کردن
hard surface U سخت کردن سطحی
adsorb U جذب سطحی کردن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
topsoil U خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
sketchier U سطحی
surface water U اب سطحی
superficiality U سطحی
sketchy U سطحی
sketchiest U سطحی
sketchily U سطحی
decahedral U ده سطحی
surface U سطحی
planar U سطحی
surfaces U سطحی
surfaced U سطحی
low level U سطحی
skin deep U سطحی
skin-deep <idiom> U سطحی
acrotic U سطحی
superficial U سطحی
shallower U کم اب سطحی
shallow U کم اب سطحی
shallows U کم اب سطحی
shallow foundation U پی سطحی
shallowest U کم اب سطحی
bounding mine U مین سطحی
surface treatment U عملیات سطحی
impact burst U ترکش سطحی
surface U سطحی جلادادن
surface leakage U نشت سطحی
surfaced U سطحی جلادادن
surfaces U سطحی جلادادن
surface width U عرض سطحی
interfacial tension U کشش سطحی
piers U پایه و سطحی
interfacial force U کشش سطحی
singeing U سوختگی سطحی
dodecahedron U دوازده سطحی
dodecahedral U دوازده سطحی
singes U سوختگی سطحی
pier U پایه و سطحی
skin effect U اثر سطحی
surface tensity U کشش سطحی
blanket grouting U تزریق سطحی
evaporation U تبخیر سطحی
area load U بار سطحی
heptahedral U هفت سطحی
sorption U جذب سطحی
surface charge U بار سطحی
surface contact rectifier U یکسوکننده سطحی
surface corrosion U خوردگی سطحی
surface creep U خزیدن سطحی
surface detection U اکتشاف سطحی
surface detection U راداراکتشافی سطحی
surface drains U زهکشهای سطحی
surface dressing U پوشش سطحی
surface burst U ترکش سطحی
horizontal curve U پیچ سطحی
sheet washing U فرسایش سطحی
statical moment U لنگر سطحی
hexahedral U مکعب شش سطحی
two level store U انباره دو سطحی
hexahedron U جسم شش سطحی
suface wind U باد سطحی
trihedral U سه روی سه سطحی
surface burning U احتراق سطحی
surface erosion U فرسایش سطحی
surface evaporation U تبخیر سطحی
surface inflow U اب سطحی ورودی
surface soil U خاک سطحی
surface targets U هدفهای سطحی
surface tension U کشش سطحی
surface treatment U اندود سطحی
surface treatment U اسفالت سطحی
adhesion U جاذبه سطحی
surface reverbration U برگشتهای سطحی
smattering U دانش سطحی
surface irrigation U ابیاری سطحی
topdress U سطحی ریختن
top soil U خاک سطحی
surface moisture U رطوبت سطحی
ground swell U موج سطحی
surface ornament U تزیینات سطحی
surface outflow U اب سطحی خروجی
surface treatment U روکش سطحی
split-level U چند سطحی
epilimnion U اب لایه سطحی
polyhedral U چند سطحی
extensive cultivation U زراعت سطحی
multi level U چند سطحی
floating mine U مین سطحی
adsorbent U جاذب سطحی
formal logic U قضاوت سطحی
pentahedral U پنج سطحی
singed U سوختگی سطحی
extensive agriculture U کشاورزی سطحی
singe U سوختگی سطحی
free moisture U رطوبت سطحی
multilevel U چند سطحی
superficially U بطور سطحی
flesh wound U زخم سطحی
low level winds U بادهای سطحی
adsorption U جذب سطحی
adsorption U کشش سطحی
n level logic U منطق N سطحی
one level memory U حافظه یک سطحی
scorches U بطور سطحی سوختن
scorch U بطور سطحی سوختن
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
crazing U ترک برداری سطحی
carburize U سخت گرداندن سطحی
in a perfunctory manner U بطور سرسری یا سطحی
hokum U نمایش سطحی وبد
magnetic surface charge U بار سطحی مغناطیسی
puppy love U عشق سطحی و زودرس
density of surface charge U چگالی بار سطحی
hydrology U بررسی ابهای سطحی
singed U بطور سطحی سوختن
skim U بطور سطحی خواندن
skimmed U بطور سطحی خواندن
topdress U بطور سطحی پاشیدن
surface decarburization U کربن گیری سطحی
adhesion force U نیروی کشش سطحی
multilevel sort U ترتیب چند سطحی
subsurface navigation U ناوبری زیر سطحی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
surface integral U انتگرال سطحی [ریاضی]
adhesion U کشش سطحی پیوستگی
case harden U سخت گردانی سطحی
singeing U بطور سطحی سوختن
heptahedron U جسم هفت سطحی
sciolistic U دارای اطلاعات سطحی
case hardening U سخت گردانی سطحی
Band-Aids U چارهی سطحی و موقتی
Band-Aid U چارهی سطحی و موقتی
surface fusion welding U جوشکاری ذوبی سطحی
octahedron U جسم هشت سطحی
skims U بطور سطحی خواندن
singe U بطور سطحی سوختن
capital widening U افزایش سطحی سرمایه
singes U بطور سطحی سوختن
runoff coefficient U ضریب جریان سطحی
adhesion U کشش سطحی دوسیدگی
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
once-over <idiom> U یک نگاه سطحی به کسی انداختن
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
street inlet U دریچه ورود فاضلاب سطحی
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
carboard architecture U [مدل طراحی با سطحی صاف]
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
subaerial U واقع در قسمت سطحی خاک
sciolism U اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
sciolist U دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
chireugi U ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
base surge U ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
kopfring U حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
skimmer U الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
kitsch U پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
wisenheimer U کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
weisenheimer U کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
bedrock U سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
generatrix U نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
ground glass U نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
geodetical U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
geodeticline U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
break even point U نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
rood U مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
storm water U فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
edp U پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
polyhedric U چند وجهی چند سطحی
tack coat U چسب اندود اندود سطحی
gulls U هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull U هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com