English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nattier U پاکیزه ماهر
nattiest U پاکیزه ماهر
natty U پاکیزه ماهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
spruces U پاکیزه
neatly U پاکیزه
sprucy U پاکیزه
brisk U پاکیزه
brisker U پاکیزه
briskest U پاکیزه
clean limbed U پاکیزه
clean U پاکیزه
cleaned U پاکیزه
cleanest U پاکیزه
cleans U پاکیزه
spruce U پاکیزه
neatest U پاکیزه
neater U پاکیزه
neat U پاکیزه
elution U پاکیزه سازی
trims U مرتب پاکیزه
elute U پاکیزه کردن
smooth plaster surface U پاکیزه کردن
well got up U پاکیزه حسابی
trim U مرتب پاکیزه
clean house U پاکیزه کردن
clean U پاکیزه کردن
do the cleaning U پاکیزه کردن
trimmest U مرتب پاکیزه
decorously U بطور مناسب و پاکیزه
tidies U پاکیزه منظم کردن
tidier U پاکیزه منظم کردن
tidied U پاکیزه منظم کردن
antiseptic U تمیز و پاکیزه مشخص
tidiest U پاکیزه منظم کردن
antiseptics U تمیز و پاکیزه مشخص
tidy U پاکیزه منظم کردن
tidying U پاکیزه منظم کردن
she is neatly dressed U جامه اش اراسته و پاکیزه است
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
pure U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purest U پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
she kept her room neat U اطاق خود را اراسته و پاکیزه نگاه میداشت
skillful U ماهر
adroit <adj.> U ماهر
hardworking <adj.> U ماهر
assiduous <adj.> U ماهر
diligent <adj.> U ماهر
industrious <adj.> U ماهر
skilful U ماهر
deft U ماهر
skilled U ماهر
fine fingered U ماهر
he was neat U ماهر
knacky U ماهر
light footed U ماهر
light handed U ماهر
neat handed U ماهر
studious <adj.> U ماهر
skillful Šetc U ماهر
wieldy U ماهر
sedulous <adj.> U ماهر
pert U ماهر
workmanly U ماهر
expert U ماهر
handier U ماهر
proficient U ماهر
adept U ماهر
dextrous U ماهر
industrious U ماهر
workmanlike U ماهر
experts U ماهر
handy U ماهر
handiest U ماهر
dexterous U ماهر
light foot U ماهر تردست
scientail U ماهر علمی
semi skilled U نیمه ماهر
flunkey U غیر ماهر
craftsman U کارگر ماهر
expert gunner U توپچی ماهر
craftsmen U کارگر ماهر
marksman U تیرانداز ماهر
articulate U ماهر در صحبت
articulating U ماهر در صحبت
semiskilled U نیمه ماهر
sharpshooter U تیرانداز ماهر
slickest U ماهر صاف
flunkies U غیر ماهر
flunkeys U غیر ماهر
water dog U شناگر ماهر
versant U ماهر واستاد
flunky U غیر ماهر
flunkys U غیر ماهر
skilled worker U کارگر ماهر
skilled labour U کارگر ماهر
shotmaker U شوت زن ماهر
articulates U ماهر در صحبت
slick U ماهر صاف
understandings U مطلع ماهر
qualify U ماهر شدن
skilled U ماهر و باتجربه
masters U ماهر شدن
cunning U ماهر زیرکی
greatest U متعدد ماهر
great- U متعدد ماهر
great U متعدد ماهر
mastered U ماهر شدن
tactically U ماهر ماهرانه
tactical U ماهر ماهرانه
master U ماهر شدن
qualifies U ماهر شدن
journeymen U کارگر ماهر
jimmies U ماهر دیلم
jimmy U ماهر دیلم
understanding U مطلع ماهر
marksmen U تیرانداز ماهر
journeyman U کارگر ماهر
navvy U کارگر غیر ماهر
mastered U ماهر شدن در چیزی
qualified U صلاحیت دار ماهر
unskilled worker U کارگر غیر ماهر
snipers U تیرانداز ماهر تفنگ
shot U تیراندازی تیرانداز ماهر
shots U تیراندازی تیرانداز ماهر
masters U ماهر شدن در چیزی
navvies U کارگر غیر ماهر
sniper U تیرانداز ماهر تفنگ
semi skilled worker U کارگر نیمه ماهر
aces U خلبان ماهر و متهور
ace U خلبان ماهر و متهور
reinsman U سوار کار ماهر
skillful weaver U بافنده ماهر و خبره
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
master U ماهر شدن در چیزی
figure skater U اسکیت باز ماهر
marksman U تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
toxophilite U تیرانداز ماهر با تیر و کمان
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
digger U پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
mudder U اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
cradler U بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
unskilled labor U نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
stickhandler U شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
orion U منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
digger U بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
punters U دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
bunter U توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
Grand Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress U در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
Grands Prix U مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
penalty kicker U بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
marks man U تیرانداز درجه 3 تفنگ تیرانداز نیمه ماهر
dogger U اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com