Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
least developed countries
U
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advanced countries
U
کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developed countries
U
کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
characteristics of underdeveloping
U
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
neap tide
U
پائین ترین جزر و مد
bottom price
U
پائین ترین قیمت
international development association
U
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
developing countries
U
کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
developing countries
U
کشورهای در حال توسعه
development countries
U
کشورهای قابل توسعه
underdeveloped countries
U
کشورهای توسعه نیافته
less developed countries
U
کشورهای کمتر توسعه یافته
unicef (= united nations international
U
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
e r p
U
جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
rio treaty
U
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
U
پایین ترین زیر ترین
developments
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
U
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
U
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution
U
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug
U
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
katabatic
U
پائین اینده
falling of the womb
U
پائین افتادگی
land vi
U
پائین امدن
downwards
U
بطرف پائین
low price
U
قیمت پائین
low productivity
U
بازده پائین
juniority
U
رتبه پائین تر
f.of a bed
U
پائین بستریاتختخواب
f.of a page
U
پائین صفحه
shift downward
U
حرکت به سمت پائین
light or lighted
U
پائین امدن واردامدن
sewsaw
U
پس و پیش بالا و پائین
To stop being adamant (unyielding).
U
از خر شیطان پائین آمدن
sewsaw
U
بالا و پائین رفتن
shift downward
U
انتقال به سمت پائین
outreach
U
توسعه یافتن توسعه
falling of the womb
U
سقوط کردن پائین افتادگی
lower limit
[of the integral]
U
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
tax havens
U
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
phreatic decline
U
پائین رفتن سطح ایستائی
tax haven
U
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
to reach down
U
سوی پائین دراز کردن
to d. a hill
U
از تپه ایی پائین امدن
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
To marry below ones station.
U
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
velocity of retreat
U
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
fluctuable
U
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
to haul a ship
U
بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
chyron
[American E]
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston
[British E]
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
tide mark
U
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
Lower third
U
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
U
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
U
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
overseas
U
کشورهای بیگانه
uncomitted countries
U
کشورهای غیرمتعهد
free world
U
کشورهای غیرکمونیست
industrial nations
U
کشورهای صنعتی
poor countries
U
کشورهای فقیر
less developed contries
U
کشورهای کم رشد
allied
U
کشورهای هم پیمان
developed market economy countries
U
کشورهای مرفه
Underdeveloped ( backward) countries .
U
کشورهای عقب افتاده
federalization
U
تشکیل کشورهای متحد
international
U
مربوط به کشورهای مختلف
internationals
U
مربوط به کشورهای مختلف
allied headquarters
U
قرارگاه کشورهای هم پیمان
the united states of america
U
ایالات یا کشورهای متحدامریکا
backward countries
U
کشورهای عقب مانده
capitalist countries
U
کشورهای سرمایه داری
third world countries
U
کشورهای جهان سوم
The English speaking-countries.
U
کشورهای انگلیسی زبان
retarded countries
U
کشورهای عقب مانده
orienting
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
commonwealth games
U
جام کشورهای مشترک المنافع
orient
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
federative
U
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
federating
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
federated
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
reactions from abroad
U
واکنش مردم در کشورهای خارجی
federates
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
pan americanism
U
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
organization of petroleum exporting cont
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
federate
U
تشکیل کشورهای متحد دادن
OAS
U
مخفف سازمان کشورهای امریکایی
third world economies
U
اقتصاد کشورهای جهان سوم
OPEC
U
سازمان کشورهای صادرکننده نفت
commonwealths
U
کشورهای مشترک المنافع جمهور
orients
U
کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
commonwealth
U
کشورهای مشترک المنافع جمهور
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
isolationist
U
طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
oil rich countries
U
کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
country file
U
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
trade follows the flag
U
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
pax britannica
U
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
the big four
U
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
satellite
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
satellites
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
christian era
U
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
dumping
U
فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
backmost
U
پس ترین
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
rio treaty
U
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
undermost
U
پایین ترین
hindmost
U
عقب ترین
nethermost
U
پست ترین
most significant
U
پراهمیت ترین
downmost
U
پایین ترین
aftmost
U
عقب ترین
topmost
U
اعلی ترین
rearmost
U
عقب ترین
proto
U
مهم ترین
arrant
U
بدنام ترین
undermost
U
زیر ترین
furthest
U
پیشرفته ترین
most important
<adj.>
U
مهم ترین
driest
U
خشک ترین
rightmost
U
راست ترین
backmost
U
عقب ترین
lattermost
U
عقب ترین
lattermost
U
پست ترین
least significant
U
کم اهمیت ترین
leftmost
U
سمت چپ ترین
midmost
U
میان ترین
lower most
U
پایین ترین
lowermost
U
پایین ترین
meritorious
U
شایسته ترین
middlemost
U
میان ترین
drier
U
: خشک ترین
more like;most like
U
شبیه ترین
eldest
U
مسن ترین
foremost
U
پیش ترین
best
U
عظیم ترین
westernmost
U
غربی ترین
lowest
U
پایین ترین
bottommost
U
پایین ترین
first and foremost
<adv.>
U
پیش ترین
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
nordic council
U
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
neap
U
خفیف ترین جزر و مد
tenth rate
U
پایین ترین درجه
eastermost
U
شرقی ترین نقطه
most significant bit
U
با اهمیت ترین بیت
heartstring
U
عمیق ترین احساسات دل
easternmost
U
شرقی ترین نقطه
lsb
U
کم اهمیت ترین بیت
most significant bit
U
با ارزش ترین بیت
most significant digit
U
با اهمیت ترین رقم
top flight
U
اعلی ترین مرتبه
tenth rate
U
از پایین ترین جنس
royal road
U
اسان ترین راه
least significant digit
U
کم اهمیت ترین رقم
next
U
نزدیک ترین پس ازان
ticks
U
سخت ترین مرحله
ticked
U
سخت ترین مرحله
tick
U
سخت ترین مرحله
full-back
U
عقب ترین بازی کن
full-backs
U
عقب ترین بازی کن
aftermost
U
عقب ترین واپسین
best
U
شایسته ترین پیشترین
innermost
U
داخلی ترین دراعماق
most significant digit
U
با ارزش ترین رقم
least significant bit
U
کم اهمیت ترین بیت
Put your warmest clothes on .
U
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
thermosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
combat resolution
U
پایین ترین رده رزمی
curtal step
U
پایین ترین پله پلگان
curtail step
U
پایین ترین پله پلگان
culminant
U
درمرتفع ترین موضع کامل
troposphere
U
پایین ترین بخش اتمسفر
lasts
U
پایین ترین درجه یا مقام
upmost
U
عالی ترین بالاترین درجه
lasted
U
پایین ترین درجه یا مقام
last
U
پایین ترین درجه یا مقام
sternmost
U
عقب ترین قسمت کشتی
fullback
U
جای عقب ترین بازی کن
lower high water
U
پایین ترین پیشرفت اب دریا
admirals
U
عالی ترین افسرنیروی دریایی
primitive data type
U
ساده ترین شکل داده
main battle tank
U
قوی ترین تانک رزمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com