English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lukewarm U ولرم
tepid U ولرم
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
depressed U ملول
heartsick U ملول
glumpy U ملول
ennuied U ملول
lukewarm U ملول
chapfallen U ملول دلخور
tepefaction U ملول سازی
glum U ملول اوقات تلخ
lonesome U دلتنگ وافسرده ملول
borer U ملول کننده خستگی اور
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com