English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
literal U چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
quittance U رسید
when it came to a push U رسید
receipt statement U رسید
maturity U سر رسید
receipt U رسید
receipts U رسید
due date U سر رسید
It crossed my mind. U به فکرم رسید.
It came home to me. U به نظرم رسید.
It occurred to me. U به نظرم رسید.
receipts U قبض رسید
It occurred to me. U به فکرم رسید.
It's over. U به پایان رسید.
vouchers U قبض رسید
voucher U قبض رسید
receipt U قبض رسید
chitty U یادداشت-رسید
world came that U خبر رسید که
What time do we arrive? U کی خواهیم رسید؟
warehouse receipt U رسید انبار
It came home to me. U به فکرم رسید.
to fall due U سر رسید شدن
to a receipt U رسید گرفتن
it crossed my mind U بنظرم رسید
hand receipt U رسید دستی
certificate of receipt U گواهی رسید
binders U رسید بیعانه
binder U رسید بیعانه
official receipt U رسید رسمی
dock receipt U رسید لنگرگاه
quittance U رسید مفاصا
the post has come U پست رسید
It crossed my mind. U به نظرم رسید.
summer is in U تابستان رسید
scrip U رسید موقتی
debit note U رسید بدهکار
dock warrant U رسید لنگرگاه
matured U سر رسید شده
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
it received royal assent U به توشیح ملوکانه رسید
acknowledgments U اعلام وصول رسید
acknowledgements U اعلام وصول رسید
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
acknowledgement U اعلام وصول رسید
data freight receipt U رسید اماری حمل
data fright receipt U رسید اماری حمل
air mail receipt U رسید پست هوایی
point of intersection U نقطه بهم رسید
railway receipt U رسید راه اهن
dock warrant U رسید انبار بارانداز
the hour has struck U موقع بحران رسید
clean receipt U رسید بی قید و شرط
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
it was signed by his majesty the shah U به توشیح همایونی رسید
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . U جانش به لب آمد ( رسید )
mate's receipt U رسید معاون ناخدا
mate's receipt U رسید کاپیتان کشتی
appropriation receipt U رسید سپرده قانونی
i am through with my work U کارم به پایان رسید
i am in receipt of your letter U نامه شما به من رسید
appropriation receipt U رسیدسپرده رسید اعتبار
he was overtake by a storm U طوفانی باودر رسید
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
receipts U رسید پیام دریافت شد
receipts U دریافت رسید دادن
receipt U رسید پیام دریافت شد
receipt U دریافت رسید دادن
offenders will be punished U متخلفین بکیفر خواهند رسید
The negotiations were successful ( inconclusive ) . U مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
The train was 10 minutes late. U قطار 10 دقیقه دیر رسید
It changed hands a few times before I got it. U چند دست گشت تا به من رسید
now and then a guest w come U گاه گاهی میهمانی می رسید
The train came in on time . U قطار به موقع رسید ( سروقت )
He arrived in the nick of time . U درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
forwarder's receipt U رسید متصدی حمل و نقل
I heard a sound . U صدائی به گوشم خورد( رسید )
The project was terminated as of July 1. U پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
the bill will mature to morrow U سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
the bill is overdraw U سر رسید برات منقضی شده است
A solution suddenly proffered itself. U ناگهان راه حلی به نظر رسید.
bill falls due on U تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
Luchily for me the train was late. U خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
he muddled through U بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
some time U یک وقتی
until U تا وقتی که
synchronism U هم وقتی
somewhen U در یک وقتی
some time or other U یک وقتی
ever since U از وقتی که
until U وقتی که
since U از وقتی که چون که
there is a time for everything U هرکاری وقتی
by comparison U وقتی مقایسه می شوند
There is no time left . U دیگر وقتی نمانده
it never rains but it pours U وقتی که می ایدپشت سر هم می اید
on request U وقتی که درخواست بشود
associated file U وقتی فایل را انتخاب می کنید
i shudder to think U میلرزم وقتی بفکر می افتم
associated document U وقتی فایل را انتخاب می کنید
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
lap U زانوی کسی وقتی که می نشینند
do not go in an u. hour U وقتی که ساعت بداست نروید
lapped U زانوی کسی وقتی که می نشینند
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که موقعیت وخیم می شود [اصطلاح]
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
token U یادگاری [وقتی که کسی خداحافظی می کند]
It was only when she rang up [called] that I realized it. U تازه وقتی که او [زن] زنگ زد من متوجه شدم.
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
duopoly U وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
freiht all kinds U رسید اماری حمل انواع هزینه حمل
It wI'll eventually pay off. U با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
When the shit hits the fan. <idiom> U وقتی که گند کاردر آمد. [اصطلاح رکیک ]
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
paper fed U که وقتی فعال میشود که کاغذ وارد آن شود
pitches U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
pitch U وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
souvenir U یادگاری [وقتی که کسی از جایی با خود می آورد]
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
Please face me when I'm talking to you. U لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
demands U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
demanded U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
It makes me sick just thinking about it! U وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
false U اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
anti- U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
in a pinch <idiom> U بسیار خوب است وقتی چیزی فراهم نیست
to blow hot and cold U وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
He was utterly devastated when his wife left him. U وقتی که زنش او [مرد] را ترک کرد روحش خرد و افسرده شد.
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
up time U زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
times U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
time U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
backgrounds U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
Thank goodness! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
background U چاپ گرفتن از کامپیوتر وقتی مشغول به کار دیگری است
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
speech U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speeches U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
switch U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switched U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switches U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
Thank God! U خدا را شکر! [گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
timed U 1-مدت زمان بین وقتی که کاربر عملی را آغاز میکند
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
peach and straddle U وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
clear U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
stables U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
clearest U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
stable U وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
clears U آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
joint denial U تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
for next loop U حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
permanent U حافظه کامپیوتر که حتی وقتی که برق قط ع باشد داده را برمی گرداند
key ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند
NOR function = U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
open U کد تابع که وقتی دستور فراخوان اعمال شد در حافظه کپی شده است
equivalence U تابع منط قی که وقتی درست است همه ورودی ها مشابه باشند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com