Total search result: 201 (26 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
polar motion U |
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
hydro kinetic U |
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات |
 |
 |
mouses U |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
 |
 |
mouse U |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
 |
 |
inductance U |
اندازه گیری حجم انرژی وسیله که در میدان مغناطیسی میتواند ذخیره کند |
 |
 |
parts explosion U |
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد |
 |
 |
viscosity valve U |
شیر کنترل در سیستم مایعات که توسط ویسکوزیته سیال فعال میشود |
 |
 |
running spare U |
قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله |
 |
 |
liquid crystal bar graph panel indicator U |
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع |
 |
 |
magnaflux U |
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان |
 |
 |
flag U |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
 |
 |
flags U |
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله |
 |
 |
DFD U |
نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم |
 |
 |
pass U |
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن |
 |
 |
passes U |
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن |
 |
 |
passed U |
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن |
 |
 |
microfloppy disk drive U |
وسیله ذخیره اطلاعات بااستفاده از میکرودیسکهای لغزان |
 |
 |
starboard tack U |
حرکت قایق بااستفاده از باددر سمت راست |
 |
 |
volumenometer U |
التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند |
 |
 |
magnetic doublet U |
دو قطبی مغناطیسی |
 |
 |
mechanical mouse U |
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود |
 |
 |
magnetic dipole moment U |
گشتاور دو قطبی مغناطیسی |
 |
 |
magnetic quadrupole U |
چهار قطبی مغناطیسی |
 |
 |
permalloy U |
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند |
 |
 |
gyro U |
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد |
 |
 |
incremental computer U |
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود |
 |
 |
aeration U |
هوا دادن به مایعات |
 |
 |
magnetic energy U |
انرژی مغناطیسی |
 |
 |
circulations U |
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه |
 |
 |
circulation U |
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه |
 |
 |
vortex flow U |
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی |
 |
 |
component change order U |
دستور تغییر قطعات یک وسیله |
 |
 |
magnetic field energy U |
انرژی میدان مغناطیسی |
 |
 |
magnetic energy storage U |
منبع انرژی مغناطیسی |
 |
 |
drag U |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
 |
 |
dragged U |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
 |
 |
drags U |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
 |
 |
crawlers U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
crawler U |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
 |
 |
marker U |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
 |
 |
markers U |
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد |
 |
 |
skull U |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
 |
 |
skulls U |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
 |
 |
fields U |
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی |
 |
 |
fielded U |
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی |
 |
 |
field U |
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی |
 |
 |
tape U |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
 |
 |
tapes U |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
 |
 |
taped U |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
 |
 |
peripheral U |
وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
 |
 |
set forward U |
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت |
 |
 |
wall energy U |
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت |
 |
 |
cores U |
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی |
 |
 |
core U |
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی |
 |
 |
powers U |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
 |
 |
powering U |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
 |
 |
power U |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
 |
 |
powered U |
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله |
 |
 |
ground resolution U |
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین |
 |
 |
radiant exposure U |
وسیله عکسبرداری مادون قرمز یا انرژی حرارتی |
 |
 |
fluidal U |
مانندجسم سیال یامایع وابسته به جسم سیال |
 |
 |
relative U |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
 |
 |
vortex separation U |
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی |
 |
 |
mechanical mouse U |
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند |
 |
 |
supervisory U |
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد |
 |
 |
fluxgate U |
وسیله حساس به مین مغناطیسی |
 |
 |
fluxgate U |
وسیله اکتشاف مین مغناطیسی |
 |
 |
stepped up separation U |
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی |
 |
 |
device U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
devices U |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
 |
 |
disassembly order U |
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله |
 |
 |
on board spares U |
قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار |
 |
 |
new work U |
عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا |
 |
 |
virtual level U |
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است |
 |
 |
compressor pressure ratio U |
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان |
 |
 |
trackball U |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
 |
 |
write U |
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد |
 |
 |
writes U |
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد |
 |
 |
writes U |
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد |
 |
 |
write U |
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد |
 |
 |
reassemble U |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
 |
 |
reassembled U |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
 |
 |
reassembling U |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
 |
 |
reassembles U |
بستن قطعات سوار کردن قطعات |
 |
 |
device U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
devices U |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
 |
 |
external indicator U |
نشان دهنده وضع خارجی وسیله |
 |
 |
polar regions U |
مناطق قطبی زمین سرزمینهای قطبی |
 |
 |
energizes U |
انرژی دادن |
 |
 |
energising U |
انرژی دادن |
 |
 |
energize U |
انرژی دادن |
 |
 |
energised U |
انرژی دادن |
 |
 |
energizing U |
انرژی دادن |
 |
 |
energises U |
انرژی دادن |
 |
 |
heads up display U |
وسیله نشان دهنده وضعیت مسیر پیشروی |
 |
 |
azimuth equidistant projection U |
وسیله نشان دهنده تعادل سمتی هواپیما |
 |
 |
azimuth micrometer U |
وسیله نشان دهنده اجزای سمت هواپیما |
 |
 |
example is better than precept U |
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است |
 |
 |
scull U |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
 |
 |
sculled U |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
 |
 |
sculls U |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
 |
 |
televises U |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
 |
 |
televised U |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
 |
 |
televising U |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
 |
 |
televise U |
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن |
 |
 |
ren U |
شمارهای که باریک وسیله را در شبکه تلفنی نشان دهد |
 |
 |
manual U |
کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد |
 |
 |
cannibalises U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
cannibalizes U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
cannibalising U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
cannibalised U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
cannibalized U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
cannibalize U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
cannibalizing U |
استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر |
 |
 |
let off steam <idiom> U |
ازدست دادن انرژی اضافه |
 |
 |
motor- U |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
 |
 |
mounts U |
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک |
 |
 |
motors U |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
 |
 |
mount U |
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک |
 |
 |
motored U |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
 |
 |
motor U |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
 |
 |
demonstration U |
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد |
 |
 |
demo U |
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد |
 |
 |
demonstrations U |
قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد |
 |
 |
starting post U |
تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد |
 |
 |
gyrostabilizer U |
التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد |
 |
 |
bin storage U |
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز |
 |
 |
blind keyboard U |
صفحه کلیدی که خروجی آن نشان داده نمیشود ولی مستقیماگ روی نوار یا دیسک مغناطیسی ضبط میشود |
 |
 |
isoclinic line U |
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود |
 |
 |
rail borne vehicle U |
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند |
 |
 |
greaten U |
درشت نشان دادن اهمیت دادن |
 |
 |
magnetic induction U |
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی |
 |
 |
shifting U |
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله |
 |
 |
paddle U |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
 |
 |
paddling U |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
 |
 |
paddled U |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
 |
 |
golf car U |
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف |
 |
 |
paddles U |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
 |
 |
stating U |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
 |
 |
stated U |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
 |
 |
state U |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
 |
 |
earth U |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
 |
 |
state- U |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
 |
 |
states U |
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد |
 |
 |
earths U |
اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است |
 |
 |
penned U |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
 |
 |
pen U |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
 |
 |
penning U |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
 |
 |
deflector U |
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت |
 |
 |
pens U |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
 |
 |
magneto optical disc U |
دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود |
 |
 |
lifter U |
وسیله مکانیکی که نور مغناطیسی را از نوک هنگام برگشت نور جدا میکند |
 |
 |
solid-state U |
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند |
 |
 |
paddles U |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
 |
 |
paddling U |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
 |
 |
paddle U |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
 |
 |
paddled U |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
 |
 |
yoke U |
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند |
 |
 |
pair production U |
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم |
 |
 |
illustrates U |
شرح دادن نشان دادن |
 |
 |
illustrating U |
شرح دادن نشان دادن |
 |
 |
illustrate U |
شرح دادن نشان دادن |
 |
 |
movable U |
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد |
 |
 |
flag U |
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی |
 |
 |
flags U |
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی |
 |
 |
intrinsic energy U |
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی |
 |
 |
polar plot U |
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی |
 |
 |
technical escort U |
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند |
 |
 |
pointing device U |
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر |
 |
 |
continuity light U |
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد |
 |
 |
sag wagon U |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
 |
 |
cluster mill U |
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید |
 |
 |
vision U |
یا نشان دادن |
 |
 |
introduce U |
نشان دادن |
 |
 |
point U |
نشان دادن |
 |
 |
to put forth U |
نشان دادن |
 |
 |
indicates U |
نشان دادن |
 |
 |
indicated U |
نشان دادن |
 |
 |
indicate U |
نشان دادن |
 |
 |
imbody U |
نشان دادن |
 |
 |
runs U |
نشان دادن |
 |
 |
run U |
نشان دادن |
 |
 |
introduces U |
نشان دادن |
 |
 |
adumbrate U |
نشان دادن |
 |
 |
actuate U |
نشان دادن |
 |
 |
introduced U |
نشان دادن |
 |
 |
demonstrating U |
نشان دادن |
 |
 |
introducing U |
نشان دادن |
 |
 |
demonstrates U |
نشان دادن |
 |
 |
to show up U |
نشان دادن |
 |
 |
demonstrated U |
نشان دادن |
 |
 |
demonstrate U |
نشان دادن |
 |
 |
visions U |
یا نشان دادن |
 |
 |
evince U |
نشان دادن |
 |
 |
evincing U |
نشان دادن |
 |
 |
exert U |
نشان دادن |
 |
 |
exerted U |
نشان دادن |
 |
 |
register U |
نشان دادن |
 |
 |
ante U |
نشان دادن |
 |
 |
evinces U |
نشان دادن |
 |
 |
exerting U |
نشان دادن |
 |