English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
centered U وسط ونقطه مرکزی
centers U وسط ونقطه مرکزی
centre U وسط ونقطه مرکزی
centred U وسط ونقطه مرکزی
center U وسط ونقطه مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
cl U خط مرکزی
focal U مرکزی
central U مرکزی
focal line U خط مرکزی
cores U مرکزی
centrical U مرکزی
core U مرکزی
axial U مرکزی
centerline U خط مرکزی
centre pocket U مرکزی
central pumping station U مرکزی
central office U دفتر مرکزی
center U گروه مرکزی
central load U بار مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
center base U میدان مرکزی
mainframe U پردازنده مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
centralist U مرکزی نگر
centralists U مرکزی نگر
central fissure U شیار مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central city U شهر مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central head U فشار مرکزی
central government U حکومت مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
central site U سایت مرکزی
centripetal U جانب مرکزی
centrum U جسم مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
central U کامپیوتر مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
head office U اداره مرکزی
head office U دفتر مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
centralism U مرکزی نگری
state government U دولت مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
concourse U تالار مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
centre game U بازی مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
centrically U بطور مرکزی
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
cento U سازمان پیمان مرکزی
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
axis of the bore U محور مرکزی لوله
inner cities U بخش مرکزی شهر
inner city U بخش مرکزی شهر
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
central planning U برنامه ریزی مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
rimland U حومه ناحیه مرکزی
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
post offices U اداره مرکزی پست
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
heartland U منطقه مرکزی وحیاتی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
nave U تالار مرکزی صحن
naves U تالار مرکزی صحن
conurbations U شهر مهم مرکزی
conurbation U شهر مهم مرکزی
core U هسته مرکزی مفتول
cores U هسته مرکزی مفتول
downtown U قسمت مرکزی شهر
gold U دایره مرکزی هدف
post office U اداره مرکزی پست
golds U دایره مرکزی هدف
keels U ستون عرضی مرکزی ناو
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
keel U ستون عرضی مرکزی ناو
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
high asia U قسمت بلند و مرکزی امریکا
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
general posr office U اداره مرکزی پست در لندن
osset U اریایی نژادان قفقاز مرکزی
directrix U خط مرکزی منطقه اتش توپ
radian U زاویه مرکزی قوس دایره
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
pecan U درخت گردوی امریکای مرکزی
pecans U درخت گردوی امریکای مرکزی
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
danish gambit U گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom U قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
slovak U نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
cpu U Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
objected U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
star network topology U شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
log U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
logs U بوسیله ترمینال به کامپیوتر مرکزی پیش از دستیابی به برنامه یا داده .
peripheral U قطعه خارجی پردازنده مرکزی که حاوی خصوصیات جانبی است
parnassian U نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
microprocessors U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
microprocessor U مدار مجتمع که حاوی تمام قط عات واحد پردازش مرکزی
integrated U محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
tulip design U طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
multistation access unit U buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
collections U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collection U ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
decentralized data processing U پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
coaxing U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
topology U توپولوژی شبکه که تمام وسایل به یک کابل و به hub مرکزی وصل هستند
coaxed U کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
common flow afterburner توربوفن تقویت شده [که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
core U 1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
wrap round engine U موتور توربوجت متشکل ازقسمت مرکزی ان که با کانال رم جت مجزایی احاطه شده است
cores U 1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
problem program U برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
micronucleus U یکی از دوهسته کوچکتر مرکزی مژه داران که رویش جانور را تحت کنترل دارد
processor U ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
internal store U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
legal reserves U مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
cluster U کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
internal memory U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
cluster bombs U کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com