English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dust collection equipment U وسایل گردگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dustup U گردگیری
dusting U گردگیری
dust collection U گردگیری
besiegement U گردگیری
dusters U وسیله گردگیری
duster U وسیله گردگیری
dust arrester U واحد گردگیری
to shake off the dust U گردگیری گردن
to f. away the dust U گردگیری کردن
dusted U گردگیری کردن گردگرفتن از
dust U گردگیری کردن گردگرفتن از
dusts U گردگیری کردن گردگرفتن از
mop U با چوب گردگیری پاک کردن
mopped U با چوب گردگیری پاک کردن
mopping U با چوب گردگیری پاک کردن
mops U با چوب گردگیری پاک کردن
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
assets U وسایل
media U وسایل
facilities U وسایل
furniture U وسایل
plants U وسایل
plant U وسایل
means U وسایل
accouterment U وسایل
fitment U وسایل نصب
layouts U ترتیب وسایل
installing U از کارانداختن وسایل
installs U از کارانداختن وسایل
fitments U وسایل نصب
scuba diving U غواصی با وسایل
salvaging U وسایل اسقاطی
salvages U وسایل اسقاطی
means U استطاعت وسایل
salvaged U وسایل اسقاطی
salvage U وسایل اسقاطی
cryptodevice U وسایل رمز
bedding U وسایل خواب
utensil U وسایل اسباب
mnemonics U وسایل یادیار
utensils U وسایل اسباب
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
building plant U وسایل ساختمان
cable accessory U وسایل کابل
erosion U فرسایش وسایل
captured material U وسایل اغتنامی
chaffing gear U وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear U وسایل ضد سایش
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
artificial suporters U وسایل محافظتی
artificial aids U وسایل کمکی
communication channels U وسایل ارتباطی
accessory equipment U وسایل یدکی
install U از کارانداختن وسایل
cryptomaterial U وسایل رمز
sundry items U وسایل متفرقه
mess gear U وسایل غذاخوری
utility U وسایل رفاهی
mess kit U وسایل غذاخوری
essential elements U وسایل ضروری
push botton U وسایل خودکار
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
layout U ترتیب وسایل
rigging warrant U فهرست وسایل
war material U وسایل جنگی
tools of research U وسایل تحقیقات
test equipment U وسایل ازمایش
scuba diver U غواص با وسایل
tentage U وسایل چادرها
tentage U وسایل چادرزنی
sonic equipment U وسایل اوایی
sonic equipment U وسایل اوازی
means of production U وسایل تولید
loading facilities U وسایل بارگیری
furtherance U تهیه وسایل
Home appliances U وسایل خانگی
subsistence U وسایل زیست
fabricator U سازنده وسایل
tentage U وسایل چادر
attachment U وسایل وابسته
splint U وسایل شکسته بندی
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gasman U مکانیک وسایل گازسوز
salvage U اوراق کردن وسایل
smokers U وسایل رفاهی ناو
smoker U وسایل رفاهی ناو
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
gates U وسایل ورود ورودیه
gate U وسایل ورود ورودیه
plugs U ورودی که به وسایل مختلف
plugging U ورودی که به وسایل مختلف
plug U ورودی که به وسایل مختلف
salvaged U اوراق کردن وسایل
twin plug U دو شاخه وسایل برقی
two pin plug U دو شاخه وسایل برقی
utensil plug U دو شاخه وسایل برقی
bank U مجموعهای از وسایل مشابه
salvaging U اوراق کردن وسایل
banks U مجموعهای از وسایل مشابه
incoming traffic U جاده وسایل که می آیند
trade something in <idiom> U تعویض وسایل کهنه
check out equipment U وسایل بازدید محل
gimmickry U وسایل اغفال یا تقلب
gasmen U مکانیک وسایل گازسوز
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
salvages U اوراق کردن وسایل
mass media U وسایل ارتباط جمعی
deck load U وسایل روی پل کشتی
clamping fixture U وسایل قید و بست
clamping device U وسایل قید و بست
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
means are not a U وسایل فراهم نیست
care and handling U مراقبت و دستکاری وسایل
mess gear U وسایل نظافت نهارخوری
caddy U حامل وسایل بازیگر
motorsports U ورزشهای با وسایل موتوری
navigational aids U وسایل کمک ناوبری
condensation trail U مجموعه وسایل انجماد
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
light armor U وسایل زرهی سبک
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
cryptodevice U وسایل رمز کردن
drawing instrument U وسایل رسم فنی
golf bag U کیف وسایل گلف
gripping appliance U وسایل بست و مهارکنندگی
gun bag U کیسه وسایل توپ
hi fi U وسایل ایجاد صدا
high lift device U وسایل برای زیاد
on hand U وسایل موجود درانبار
pararaft U وسایل نجات چتربازی
servicae life U عمر خدمتی وسایل
aircraft arresting complex U وسایل مهار هواپیما
aids to navigation U وسایل کمک ناوبری
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
apparatus U اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes U و وسایل کنترل و پشتیبانی
process U و وسایل کنترل و پشتیبانی
stockage U وسایل موجودی در انبار
accommodations U منزل وسایل راحتی
salvage group U گروه بازیابی وسایل
assembly order U دستور مونتاژ وسایل
athletic suporters U وسایل محافظتی ورزشکار
penetration aids U وسایل تولید نفوذ
individual reserves U وسایل ذخیره انفرادی
pool equipment U وسایل پارک موتوری
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
sail locker U انبار وسایل ملوانی
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
accommodation U منزل وسایل راحتی
caddies U حامل وسایل بازیگر
rack U قفسه مهمات و وسایل
tackles U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
racked U قفسه مهمات و وسایل
racks U قفسه مهمات و وسایل
tackled U وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
mounting U سوار کردن وسایل
place setting U وسایل میز غذاخوری
wracks U قفسه مهمات و وسایل
aiding U کمک وسایل کمکی
aided U کمک وسایل کمکی
aid U کمک وسایل کمکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com