English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
entrancing U ورودیه اجازه ورود
entranced U ورودیه اجازه ورود
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrances U ورودیه اجازه ورود
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
admissions U ورودیه
admission U ورودیه
door money U ورودیه
income U ورودیه جدیدالورود
fee U پای مزد ورودیه
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
box office U گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box offices U گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
gatecrasher U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
introit U ورود
arrivals U ورود
inning U ورود
ingression U ورود
entree U ورود
arrival U ورود
entrance fees U حق ورود
admitance U ورود
infare U ورود
introgression U ورود
entry U ورود
appulse U ورود
entrance fee U حق ورود
right of entry U حق ورود
ingress U ورود
arr U ورود
importing U ورود
import U ورود
entrancing U ورود
accession U ورود
re-entry U ورود
re entry U ورود
entrances U ورود
induction U ورود
inductions U ورود
entrance U ورود
imported U ورود
importation U ورود
entranced U ورود
air inclusion U ورود هوا
admission U اجازهء ورود
initation U ورود بعضویت
admissions U اجازهء ورود
entry U ورود راهرو
influxes U ورود هجوم
influx U ورود هجوم
importing U مفهوم ورود
imported U مفهوم ورود
approach ramp U فرازای ورود
arrival rate U نرخ ورود
free entrance U ورود مجانی
capital inflow U ورود سرمایه
entry side U جهت ورود
entry point U نقطه ورود
data import U ورود داده
fifo U به ترتیب ورود
entree U اجازهء ورود
entering angle U زاویه ورود
ease of entry U سهولت ورود
data insertion U ورود داده ها
tardiness U تاخیر ورود
import U مفهوم ورود
forcible entry U ورود عدوانی
first in first out U به ترتیب ورود
first in first out U بترتیب ورود
energy intake U ورود انرژی
cost to entry U هزینه ورود
due in U در شرف ورود
token U اجازه ورود
port of entry U بندرمحل ورود
arrival hall U سالن ورود
log in sequrity U ایمنی ورود
house-warming U جشن ورود
house-warmings U جشن ورود
acetylation U ورود ریشهء
landfall n U ورود بخشکی
landding U ورود بخشکی
house warming U جشن ورود
landfalls U ورود بخشکی
receipt statement U اعلامیه ورود
token U بلیط ورود
tokens U اجازه ورود
tokens U بلیط ورود
advent ظهور و ورود
arrival hall U سالن ورود
reebtry U ورود مجدد
admittance U ورود دخول
inlets U ورود دخول
landings U ورود به خشکی
landings U ورود بخشکی
landing U ورود به خشکی
landing U ورود بخشکی
intrant U ورود رسمی
intervance of third party U ورود ثالث
input of current U ورود جریان
landfall U ورود بخشکی
inlet time U زمان ورود
homecomings U ورود بخانه
homecoming U ورود بخانه
inlet U ورود دخول
when entering U هنگام ورود
on arrival U هنگام ورود
hail U اعلام ورود کردن
raided U ورود ناگهانی پلیس
hailed U اعلام ورود کردن
raids U ورود ناگهانی پلیس
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
gangplanks U تخته ورود به ناو
hailing U اعلام ورود کردن
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrances U حق ورود دروازهء دخول
hails U اعلام ورود کردن
barrier to entry U منع ورود به صنعت
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
coast in point U نقطه ورود به ساحل
visas U اجازه ورود به کشوربیگانه
visa U اجازه ورود به کشوربیگانه
gangplank U تخته ورود به ناو
raiding U ورود ناگهانی پلیس
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
infare U مهمانی بمناسبت ورود
nonjoinder U عدم ورود در دعوا
let someone through U اجازه ورود دادن
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
inflow of labor U جریان ورود کارگر
raid U ورود ناگهانی پلیس
last in first out U بترتیب عکس ورود
last in first out U به ترتیب عکس ورود
law of prior entry U قانون تقدم ورود
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
lifo U به ترتیب عکس ورود
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
gold import point U نقطه ورود طلا
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
ingress U حق دخول اجازه ورود
police raid U ورود ناگهانی پلیس
estimated time of arrival U زمان تقریبی ورود
round-up U ورود ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
entry plan U طرح ورود به بندر
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم بازرسی و ورود
fifo U خروج به ترتیب ورود
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
street inlet U دریچه ورود فاضلاب سطحی
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
sign-on U ورود به سیستم [رایانه شناسی]
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
gangway U محل ورود و خروج از ناو
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
gangways U محل ورود و خروج از ناو
clearance inwards U ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards U اعلامیه ورود کشتی به گمرک
house-warmings U جشن ورود بخانه تازه
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
house warming U جشن ورود بخانه تازه
house-warming U جشن ورود بخانه تازه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com