Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inflow of foreign funds
U
ورود وجوه خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protective tariffs
U
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
trade restrictions
U
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
funded
U
وجوه
funds
U
وجوه
fund
U
وجوه
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
contingency fund
U
وجوه احتیاطی
common purse
U
وجوه عمومی
provident fund
U
وجوه احتیاطی
outs
U
وجوه پرداختی
pension funds
U
وجوه بازنشستگی
emergency fund
U
وجوه اضطراری
trust funds
U
وجوه امانی
relief fund
U
وجوه اعانه
cash flows
U
وجوه در گردش
capital fund
U
وجوه سرمایه
sinkin fund
U
وجوه استهلاکی
cash flow
U
گردش وجوه
depreciation allowances
U
وجوه استهلاکی
trust fund
U
وجوه سپرده
coffer
U
خزانه وجوه
coffers
U
خزانه وجوه
reserve fund
U
وجوه اندوخته
reserve fund
U
وجوه ذخیره
wage funds
U
وجوه دستمزد
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
trust fund
U
وجوه پس انداز شده
face centered cubic
U
مکعب مراکز وجوه پر
trust fund
U
وجوه متراکم شده
loanable funds
U
وجوه وام دادنی
fcc lattice
U
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
face centered cubic lattice
U
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fund
U
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded
U
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
loanable funds
U
وجوه قابل عرضه به بازار پول
rhomb
U
منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
provident fund
U
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
saving
U
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
crowding out effect
U
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
inning
U
ورود
introit
U
ورود
introgression
U
ورود
entry
U
ورود
admitance
U
ورود
arrival
U
ورود
arrivals
U
ورود
right of entry
U
حق ورود
ingress
U
ورود
appulse
U
ورود
entrance fee
U
حق ورود
infare
U
ورود
entrance fees
U
حق ورود
ingression
U
ورود
accession
U
ورود
entranced
U
ورود
entrances
U
ورود
importation
U
ورود
re entry
U
ورود
re-entry
U
ورود
entrance
U
ورود
entrancing
U
ورود
air inclusion
U
ورود هوا
inductions
U
ورود
import
U
ورود
induction
U
ورود
arr
U
ورود
imported
U
ورود
entree
U
ورود
importing
U
ورود
fifo
U
به ترتیب ورود
influx
U
ورود هجوم
initation
U
ورود بعضویت
influxes
U
ورود هجوم
first in first out
U
به ترتیب ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
admission
U
اجازهء ورود
cost to entry
U
هزینه ورود
entry side
U
جهت ورود
entry point
U
نقطه ورود
homecoming
U
ورود بخانه
data import
U
ورود داده
due in
U
در شرف ورود
data insertion
U
ورود داده ها
ease of entry
U
سهولت ورود
entering angle
U
زاویه ورود
free entrance
U
ورود مجانی
forcible entry
U
ورود عدوانی
homecomings
U
ورود بخانه
admittance
U
ورود دخول
entree
U
اجازهء ورود
admissions
U
اجازهء ورود
inlet time
U
زمان ورود
importing
U
مفهوم ورود
inlet
U
ورود دخول
imported
U
مفهوم ورود
energy intake
U
ورود انرژی
import
U
مفهوم ورود
arrival hall
U
سالن ورود
house warming
U
جشن ورود
token
U
اجازه ورود
token
U
بلیط ورود
landfall
U
ورود بخشکی
on arrival
U
هنگام ورود
inlets
U
ورود دخول
landings
U
ورود به خشکی
landings
U
ورود بخشکی
landing
U
ورود به خشکی
landing
U
ورود بخشکی
when entering
U
هنگام ورود
tokens
U
اجازه ورود
tokens
U
بلیط ورود
advent
ظهور و ورود
arrival hall
U
سالن ورود
intrant
U
ورود رسمی
log in sequrity
U
ایمنی ورود
capital inflow
U
ورود سرمایه
landfall n
U
ورود بخشکی
input of current
U
ورود جریان
intervance of third party
U
ورود ثالث
landding
U
ورود بخشکی
entry
U
ورود راهرو
port of entry
U
بندرمحل ورود
landfalls
U
ورود بخشکی
house-warming
U
جشن ورود
house-warmings
U
جشن ورود
acetylation
U
ورود ریشهء
tardiness
U
تاخیر ورود
reebtry
U
ورود مجدد
receipt statement
U
اعلامیه ورود
approach ramp
U
فرازای ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
back berm
U
سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
entrancing
U
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
gangplanks
U
تخته ورود به ناو
clearance inwards
U
مجوز ورود کشتی
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
coast in point
U
نقطه ورود به ساحل
gate
U
وسایل ورود ورودیه
barrier to entry
U
منع ورود به صنعت
gates
U
وسایل ورود ورودیه
gangplank
U
تخته ورود به ناو
entrances
U
حق ورود دروازهء دخول
let someone through
U
اجازه ورود دادن
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
infare
U
مهمانی بمناسبت ورود
gold import point
U
نقطه ورود طلا
freedom of entry and exit
U
ازادی ورود و خروج
last in first out
U
بترتیب عکس ورود
last in first out
U
به ترتیب عکس ورود
subroutine reentry
U
ورود جمله به زیرروال
school readiness
U
امادگی ورود به مدرسه
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
nonjoinder
U
عدم ورود در دعوا
lifo
U
به ترتیب عکس ورود
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
fifo
U
خروج به ترتیب ورود
raid
U
ورود ناگهانی پلیس
raided
U
ورود ناگهانی پلیس
raiding
U
ورود ناگهانی پلیس
raids
U
ورود ناگهانی پلیس
entrance
U
ورودیه اجازه ورود
entrance
U
حق ورود دروازهء دخول
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
entranced
U
حق ورود دروازهء دخول
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
hails
U
اعلام ورود کردن
hailing
U
اعلام ورود کردن
hailed
U
اعلام ورود کردن
entry plan
U
طرح ورود به بندر
police raid
U
ورود ناگهانی پلیس
round-up
U
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
U
ورود ناگهانی پلیس
hail
U
اعلام ورود کردن
estimated time of arrival
U
زمان تقریبی ورود
to announce one's arrival
U
ورود خود را اعلام کردن
sign-on
U
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
house-warming
U
جشن ورود بخانه تازه
clearance inwards
U
ورود کشتی به محوطه گمرک
rje
U
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
house warming
U
جشن ورود بخانه تازه
street inlet
U
دریچه ورود فاضلاب سطحی
time table
U
جدول زمانی ورود و عزیمت
clearance inwards
U
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
free entry
U
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com