English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deposit U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
deposits U ودیعه گذاشتن ذخیره کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trust U ودیعه گذاشتن
trusts U ودیعه گذاشتن
trusted U ودیعه گذاشتن
deposit U ذخیره ودیعه
deposits U ذخیره ودیعه
demount U کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
trusts U ودیعه
deposits U ودیعه
deposit U ودیعه
trust U ودیعه
trusted U ودیعه
lodgment U ودیعه گذاری
lodgement U ودیعه گذاری
trustee U ودیعه گیر
trustees U ودیعه گیر
depositary U ودیعه گیر
trusts U امانت ودیعه
bailment U عقد ودیعه
deepositor U ودیعه گذار
reposit U ودیعه گذاردن
trust U امانت ودیعه
trusted U امانت ودیعه
depositor U ودیعه گذار مودع
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
truster U ودیعه گذار اعتباردهنده
lodgment or lodge U سپارش پول ودیعه گذاری
storage U ذخیره کردن ذخیره
stockage U ذخیره کردن ذخیره
stocked U ذخیره ذخیره کردن
stock U ذخیره ذخیره کردن
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
CD U DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
CDs U DC حافظه فقط خواندنی دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان یک فضای ذخیره سازی با فرفیت بالای ROM برای ذخیره چندین مگابایت داده به کار می رود. داده ها روی سطح دیسک ذخیره می شوند و سپس توسط لیزر قابل خواندن هستند
fix U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
fixes U کار گذاشتن نصب کردن ثابت کردن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
insert U گذاشتن جاسازی کردن
deposits U : ته نشین کردن گذاشتن
cuts U عبور کردن گذاشتن
inserts U گذاشتن جاسازی کردن
lodge U گذاشتن تسلیم کردن
cut U عبور کردن گذاشتن
inserting U گذاشتن جاسازی کردن
lay down U فدا کردن گذاشتن
having U صرف کردن گذاشتن
have U صرف کردن گذاشتن
stead U گذاشتن حمایت کردن
lodged U گذاشتن تسلیم کردن
lodges U گذاشتن تسلیم کردن
deposit U : ته نشین کردن گذاشتن
volumes U کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
interior label U برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
volume U کل فضای ذخیره شده توسط داده در سیستم ذخیره سازی
storage U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که با قط ع برق داده ذخیره شده را از دست میدهد
mass storage U وسیله ذخیره پشتیبان که قادر به ذخیره سایز حجم زیاد داده است
high U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mail box U فضای ذخیره سازی الکترونیکی با آدرس که پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
highs U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
permanent U فایل داده که در وسیله ذخیره سازی پشتیبان ذخیره شده مثل دیسک درایو
highest U تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
auctioned U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctioning U حراج کردن بمزایده گذاشتن
auctions U حراج کردن بمزایده گذاشتن
deteriorates U خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
to shut up U حبس کردن درصندوق گذاشتن
to put a way childish U صرف کردن گرو گذاشتن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
dumfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
auction U حراج کردن بمزایده گذاشتن
accumulate U روی هم گذاشتن متراکم کردن
accumulates U روی هم گذاشتن متراکم کردن
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
dumbfound U متحیر کردن بلاجواب گذاشتن
To trample upon justice. To be unfair. U پاروی حق گذاشتن ( حق کشی کردن )
to put together U بکب کردن پیش هم گذاشتن
accumulating U روی هم گذاشتن متراکم کردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
heeds U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
deteriorated U خراب کردن روبزوال گذاشتن
to hang up U معطل کردن مسکوت گذاشتن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
deteriorating U خراب کردن روبزوال گذاشتن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
wad U کپه کردن لایی گذاشتن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
deteriorate U خراب کردن روبزوال گذاشتن
wads U کپه کردن لایی گذاشتن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
heed U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
in- U :درمیان گذاشتن جمع کردن
heeded U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
in U :درمیان گذاشتن جمع کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
heeding U محل گذاشتن به ملاحظه کردن
louse U شپش گذاشتن شپشه کردن
volatile memory U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
mailboxes U فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
mailbox U فضای ذخیره سازی الکترونیکی به همراه آدس که در آن پیام های ورودی کاربر ذخیره می شوند
reservoir U سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs U سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
swindles U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
swindled U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
to soak out the salt of U توی اب گذاشتن وکم نمک کردن
emplacement U پایگاه مستقر کردن کار گذاشتن
to part the hair U فرق گذاشتن موی را از هم باز کردن
swindle U کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
soft U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softest U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
reads U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
softer U نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
adventures U : درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
adventure درمعرض مخاطره گذاشتن دستخوش حوادث کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
stashing U ذخیره کردن
stashes U ذخیره کردن
stock U ذخیره کردن
stocked U ذخیره کردن
condenses U ذخیره کردن
save U ذخیره کردن
saves U ذخیره کردن
reservedness U ذخیره کردن
store U ذخیره کردن
saved U ذخیره کردن
lay in U ذخیره کردن
stashed U ذخیره کردن
lay away <idiom> U ذخیره کردن
reserving U ذخیره کردن
supplying U ذخیره کردن
supply U ذخیره کردن
storage U ذخیره کردن
supplied U ذخیره کردن
condensing U ذخیره کردن
to lay up U ذخیره کردن
to lay in U ذخیره کردن
condense U ذخیره کردن
storing U ذخیره کردن
stash U ذخیره کردن
reserves U ذخیره کردن
reserve U ذخیره کردن
macbinary U سیستم ذخیره و ارسال فایلی که به فایلهای Macintosh به همراه نشانه ها و نام فایل طولانی اجازه می دهند روی سیستمهای دیگر ذخیره شوند
reefknot U گره مربع مخصوص توگذاشتن یا جمع کردن بادبان تو گذاشتن
put down U ذخیره کردن فرونشاندن
stock piling U ذخیره کردن در انبار
put-down U ذخیره کردن فرونشاندن
put-downs U ذخیره کردن فرونشاندن
replenishment U پر کردن روغن ذخیره
loads U ذخیره گذاری کردن
hoard U احتکار ذخیره کردن
hoards U احتکار ذخیره کردن
load U ذخیره گذاری کردن
hoarded U احتکار ذخیره کردن
reserve requirement U مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
upfront payment U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
RLL encoding U روش سریع وکارای ذخیره داده روی دیسک که تغییرات در اجرای بیتهای داده ذخیره می شوند
fifo U روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
supplying U تکمیل کردن موجودی ذخیره
reserving U ذخیره کردن اختصاص دادن
reserves U ذخیره کردن اختصاص دادن
lay-bys U ذخیره کردن ابراه عریض
lay-by U ذخیره کردن ابراه عریض
lay by U ذخیره کردن ابراه عریض
supply U تکمیل کردن موجودی ذخیره
supplied U تکمیل کردن موجودی ذخیره
reserve U ذخیره کردن اختصاص دادن
hoarding U ذخیره کردن پول درخانه
hoardings U ذخیره کردن پول درخانه
downloadable U نوشتاری که در دیسک ذخیره شده است و قابل ارسال به چاپگر است و نیز ذخیره شدنی در RAM یا حافظه موقت
databank U 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
prodos U سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
staked U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes U شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
registers U ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering U ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register U ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
fish out U تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com