English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interurban U واقع در میان شهرها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interurban railways U راه اهنهای میان شهرها
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
intervascular U واقع در میان رگ ها
interseptal U واقع در میان پره ها
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercililary U واقع در میان ابروها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interscapular U واقع در میان دو کتف
interseptal U واقع در میان جدارها
intervertebral U واقع در میان مهره ها
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermural U واقع در میان دیوارها
interjacent U در میان واقع شونده
intermediate U در میان واقع شونده
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interfacial U واقع در میان دورو
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interaxial U واقع در میان دو کوه
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdental U واقع در میان دو دندان
interstellar U واقع در میان ستارگان
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intermundane U واقع در میان دو جهان
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interprovincial U واقع در میان ولایات یاشهرستانها
intertentacular U واقع در میان شاخکهای حشره
interaxillary U واقع در میان بغلهای برگها
intervicalic U میان دو صدا واقع شونده
intervocal U میان دو صدا واقع شونده
interpolar U واقع در میان دو قطب پیل الکتریکی
interveinal U واقع در میان سیاه رگ ها بین الوریدی
intervocalic U واقع میان دو حرف صدادار بین الهجائین
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
City Beautiful U [جنبش طراحان، محوطه سازان آمریکایی در دفاع از زیبایی شهرها]
futtock U میان چوب میان تیر
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
substantially U در واقع
situated or situate U واقع
situating U واقع در
bestead U واقع
indeed U در واقع
situates U واقع در
situate U واقع در
postmortem U پس از واقع
post mortem U پس از واقع
As it were U در واقع
in reality U در واقع
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
initialing U واقع در اغاز
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
shipside U واقع در کنارکشتی
initialled U واقع در اغاز
initials U واقع در اغاز
precordial U واقع در پیش دل
situated U واقع شده در
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
to come to pass U واقع شدن
onshore U واقع در ساحل
initialed U واقع در اغاز
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
life like U واقع نما
limitrophe U واقع در مرز
located inside U تو واقع شده
procephalic U واقع در جلو سر
situated U واقع در جایگزین
axile U واقع درمحور
initial U واقع در اغاز
alpha lyrae U نسر واقع
trumped-up U خلاف واقع
trumped up U خلاف واقع
sincipital U واقع در جلوی سر
sinisteral U واقع درسمت چپ
postern U واقع درعقب
subjacent U واقع در زیر
sublunar U واقع در زیرقمر
osculant U واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
hinders U واقع درعقب
superjacent U واقع درفوق
hindering U واقع درعقب
hinder U واقع درعقب
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
initialling U واقع در اغاز
situated or situate U واقع شده
realist U واقع بین
realist U واقع گرا
realistically U واقع گرایانه
realists U واقع بین
realists U واقع گرا
realistically U واقع بین
occurs U واقع شدن
hindered U واقع درعقب
sets U واقع شده
realism U واقع بینی
objectivity U واقع بینی
hypodermal U واقع در زیرپوست
dichasial U واقع در دو طرف
dereism U واقع گریزی
yonder U واقع درانجا
realism U واقع گرایی
extraception U واقع نگری
set U واقع شده
setting up U واقع شده
flight from reality U واقع گریزی
haemal U واقع درسوی دل
extreme position U واقع درمنتهاالیه
covenant U واقع شود
vertical U واقع در نوک
realism U واقع گرائی
lies U واقع شدن
lied U واقع شدن
meaner U واقع دروسط
vanward U واقع درجلو
covenants U واقع شود
centric U واقع درمرکز
untrue U خلاف واقع
mean U واقع دروسط
initiatory U واقع در اول
capsulate U واقع درکپسول
it lies on the east of U در خاور واقع
transpontine U واقع در انسوی پل
meanest U واقع دروسط
intramontane U واقع در کوهستان
lie U واقع شدن
vega U نسر واقع
intradermal U واقع در زیرپوست
intradermic U واقع در زیرپوست
intralogical U واقع در حدودمنطق
mediated U درمیان واقع شدن
postcardinal U واقع در پشت قلب
pre ocular U واقع در جلو چشم
haemal U واقع درسوی چپ سینه
mediates U درمیان واقع شدن
mediating U درمیان واقع شدن
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
prehepatic U واقع در جلو جگر
half way U واقع در نیمه راه
premedian U واقع در نیمه قدامی
hypogeal U واقع در شکم خاک
premedial U واقع در نیمه قدامی
pragmatics U فعال واقع بین
hypogastric U واقع در زیر شکم
precostal U واقع در پیش دنده ها
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
hypogeous U واقع در شکم خاک
above U مافوق واقع دربالا
intra uterine U واقع در درون زهدان
intracellular U واقع در درون سلول
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
midmost U واقع در عین وسط
middlemost U واقع در عین وسط
lateral U واقع درخط افقی
citied U واقع شده در شهر
cislunar U واقع درجو قمر
mid most U واقع در عین وسط
acceptableness U مقبول واقع شدن
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
intratelluric U واقع در درون زمین
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
lobar U واقع در قسمتهای ریه
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
it never occurred again U دیگر واقع نشد
midship U واقع درمیان کشتی
moral realism U واقع نگری اخلاقی
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
pantropical U واقع در مناطق حاره
first world U واقع دراروپای غربی
pantropic U واقع در مناطق حاره
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
work U موثر واقع شدن
extern U فاهری واقع در خارج
worked U موثر واقع شدن
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
nocturnal U واقع شونده درشب
pragmatic U فعال واقع بین
endocardial U واقع دردرون قلب
interplanetary U واقع در بین سیارات
ectochondral U واقع در سطح غضروف
dextral U واقع درطرف راست
nodal U واقع درنزدیک گره
laterad U واقع درخط افقی
mediate U درمیان واقع شدن
ultramarine U واقع در انسوی دریا
subocular U واقع درزیر چشم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com