English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interpolar U واقع در میان دو قطب پیل الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
intervascular U واقع در میان رگ ها
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercellular U واقع در میان یاخته ها
interstellar U واقع در میان ستارگان
interaxial U واقع در میان دو کوه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intercililary U واقع در میان ابروها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interjacent U در میان واقع شونده
intermediate U در میان واقع شونده
interdental U واقع در میان دو دندان
interdigital U واقع در میان انگشتان
interfacial U واقع در میان دورو
intermontane U واقع در میان دو کوه
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interurban U واقع در میان شهرها
interseptal U واقع در میان پره ها
interseptal U واقع در میان جدارها
interdigitate U واقع در میان انگشتان
intervertebral U واقع در میان مهره ها
interscapular U واقع در میان دو کتف
intermural U واقع در میان دیوارها
intermundane U واقع در میان دو جهان
intervicalic U میان دو صدا واقع شونده
intertentacular U واقع در میان شاخکهای حشره
intervocal U میان دو صدا واقع شونده
interaxillary U واقع در میان بغلهای برگها
interprovincial U واقع در میان ولایات یاشهرستانها
interveinal U واقع در میان سیاه رگ ها بین الوریدی
intervocalic U واقع میان دو حرف صدادار بین الهجائین
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
futtock U میان چوب میان تیر
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
situating U واقع در
situates U واقع در
substantially U در واقع
in reality U در واقع
situate U واقع در
situated or situate U واقع
bestead U واقع
postmortem U پس از واقع
post mortem U پس از واقع
indeed U در واقع
As it were U در واقع
life like U واقع نما
realism U واقع بینی
intradermal U واقع در زیرپوست
to come to pass U واقع شدن
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
objectivity U واقع بینی
setting up U واقع شده
intradermic U واقع در زیرپوست
sets U واقع شده
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
it lies on the east of U در خاور واقع
realistic U واقع گرایانه
realistic U واقع بین
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
intramontane U واقع در کوهستان
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
realism U واقع گرائی
intralogical U واقع در حدودمنطق
vertical U واقع در نوک
set U واقع شده
flight from reality U واقع گریزی
extraception U واقع نگری
down-to-earth U واقع بین
down to earth U واقع بین
onshore U واقع در ساحل
initial U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
extreme position U واقع درمنتهاالیه
initiatory U واقع در اول
hinders U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
hinder U واقع درعقب
occurs U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occur U واقع شدن
hypodermal U واقع در زیرپوست
nether U واقع در زیر
initialing U واقع در اغاز
realists U واقع بین
realists U واقع گرا
realism U واقع گرایی
nether U واقع در پایین
lumbar U واقع در کمر
realist U واقع گرا
initialled U واقع در اغاز
initialling U واقع در اغاز
initials U واقع در اغاز
transpontine U واقع در انسوی پل
situated U واقع شده در
situated U واقع در جایگزین
yonder U واقع درانجا
realist U واقع بین
take place U واقع شدن
shipside U واقع در کنارکشتی
meanest U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
superjacent U واقع درفوق
mean U واقع دروسط
dichasial U واقع در دو طرف
untrue U خلاف واقع
dereism U واقع گریزی
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
alpha lyrae U نسر واقع
axile U واقع درمحور
procephalic U واقع در جلو سر
to take place U واقع شدن
centric U واقع درمرکز
postern U واقع درعقب
lies U واقع شدن
lied U واقع شدن
lie U واقع شدن
capsulate U واقع درکپسول
precordial U واقع در پیش دل
haemal U واقع درسوی دل
sincipital U واقع در جلوی سر
trumped-up U خلاف واقع
trumped up U خلاف واقع
sublunar U واقع در زیرقمر
situated or situate U واقع شده
osculant U واقع شونده
sinisteral U واقع درسمت چپ
subjacent U واقع در زیر
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
sublingual U واقع درزیر زبان
pragmatics U فعال واقع بین
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
pre ocular U واقع در جلو چشم
precostal U واقع در پیش دنده ها
surfacer U جسم واقع در سطح
prehepatic U واقع در جلو جگر
left-hand U واقع در سمت چپی
head U دربالا واقع شدن
interplanetary U واقع در بین سیارات
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
post natal U واقع شونده پس از تولد
post-natal U واقع شونده پس از تولد
murals U واقع برروی دیوار
mural U واقع برروی دیوار
half way U واقع در نیمه راه
southwest U واقع در جنوب غربی
above U مافوق واقع دربالا
postcardinal U واقع در پشت قلب
avail U دردسترس واقع شدن
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
situated to the right U واقع دردست راست
endocardial U واقع دردرون قلب
premedial U واقع در نیمه قدامی
hypogastric U واقع در زیر شکم
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
pantropical U واقع در مناطق حاره
dextral U واقع درطرف راست
first world U واقع دراروپای غربی
mediate U درمیان واقع شدن
haemal U واقع درسوی چپ سینه
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
mediated U درمیان واقع شدن
mediating U درمیان واقع شدن
sublunary U واقع در زیر ماه
extern U فاهری واقع در خارج
subocular U واقع درزیر چشم
premedian U واقع در نیمه قدامی
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
cislunar U واقع درجو قمر
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
southwestern U واقع در جنوب غربی
superlunary U واقع بر بالای ماه
downstairs U واقع در طبقه زیر
ultramarine U واقع در انسوی دریا
superlunar U واقع دربالای ماه
citied U واقع شده در شهر
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
mediates U درمیان واقع شدن
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
acceptableness U مقبول واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com