English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdigitate U واقع در میان انگشتان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
intervascular U واقع در میان رگ ها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interscapular U واقع در میان دو کتف
interseptal U واقع در میان جدارها
intermediate U در میان واقع شونده
interdental U واقع در میان دو دندان
intercililary U واقع در میان ابروها
intercellular U واقع در میان یاخته ها
interjacent U در میان واقع شونده
intermural U واقع در میان دیوارها
intermontane U واقع در میان دو کوه
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
interstellar U واقع در میان ستارگان
intermundane U واقع در میان دو جهان
interfacial U واقع در میان دورو
interurban U واقع در میان شهرها
intervertebral U واقع در میان مهره ها
interaxal U واقع در میان دو کوه
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interseptal U واقع در میان پره ها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
interaxial U واقع در میان دو کوه
intervocal U میان دو صدا واقع شونده
intervicalic U میان دو صدا واقع شونده
interaxillary U واقع در میان بغلهای برگها
interprovincial U واقع در میان ولایات یاشهرستانها
intertentacular U واقع در میان شاخکهای حشره
interveinal U واقع در میان سیاه رگ ها بین الوریدی
interpolar U واقع در میان دو قطب پیل الکتریکی
intervocalic U واقع میان دو حرف صدادار بین الهجائین
mezzanine U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines U نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
pyon son keut U نوک انگشتان
with fingers interlocked U با انگشتان در هم افتاده
yohan nukite U ضربه با انگشتان
palicoot U نوک انگشتان پا
hirake U مفصلهای انگشتان
finger dexterity test U ازمون چالاکی انگشتان
press U فشار دادن با انگشتان
presses U فشار دادن با انگشتان
athlete's foot U ترک خوردن بین انگشتان پا
cat's cradle U ساختن طرحهای مختلف با نخ و انگشتان
athlete's foot U نوعی مرض قارچی انگشتان
toho U اعضای انگشتان نشانه و شست
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
trap U فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keilo U ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
futtock U میان چوب میان تیر
span U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanned U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spans U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
Can count on the fingers of one hand <idiom> U رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست [اتفاق نادر و به دفعات محدود]
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
home row U ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
indeed U در واقع
postmortem U پس از واقع
substantially U در واقع
situate U واقع در
situates U واقع در
situated or situate U واقع
bestead U واقع
As it were U در واقع
in reality U در واقع
post mortem U پس از واقع
situating U واقع در
nether U واقع در زیر
postern U واقع درعقب
procephalic U واقع در جلو سر
precordial U واقع در پیش دل
trumped-up U خلاف واقع
located inside U تو واقع شده
onshore U واقع در ساحل
down-to-earth U واقع بین
down to earth U واقع بین
initials U واقع در اغاز
initialling U واقع در اغاز
initialled U واقع در اغاز
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
initialed U واقع در اغاز
initial U واقع در اغاز
intradermic U واقع در زیرپوست
it lies on the east of U در خاور واقع
intramontane U واقع در کوهستان
intralogical U واقع در حدودمنطق
intradermal U واقع در زیرپوست
situated U واقع شده در
hinders U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
realists U واقع گرا
realists U واقع بین
osculant U واقع شونده
realist U واقع گرا
realist U واقع بین
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
occurs U واقع شدن
situated U واقع در جایگزین
hinder U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
initialing U واقع در اغاز
nether U واقع در پایین
vanward U واقع درجلو
alpha lyrae U نسر واقع
transpontine U واقع در انسوی پل
axile U واقع درمحور
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
vertical U واقع در نوک
lies U واقع شدن
lied U واقع شدن
to come to pass U واقع شدن
extraception U واقع نگری
extreme position U واقع درمنتهاالیه
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
vega U نسر واقع
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
dereism U واقع گریزی
set U واقع شده
setting up U واقع شده
lumbar U واقع در کمر
dichasial U واقع در دو طرف
sets U واقع شده
flight from reality U واقع گریزی
lie U واقع شدن
realistically U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
mean U واقع دروسط
untrue U خلاف واقع
realistic U واقع گرایانه
realistic U واقع بین
situated or situate U واقع شده
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
capsulate U واقع درکپسول
shipside U واقع در کنارکشتی
initiatory U واقع در اول
meaner U واقع دروسط
meanest U واقع دروسط
superjacent U واقع درفوق
haemal U واقع درسوی دل
trumped up U خلاف واقع
sublunar U واقع در زیرقمر
hypodermal U واقع در زیرپوست
centric U واقع درمرکز
subjacent U واقع در زیر
yonder U واقع درانجا
mediating U درمیان واقع شدن
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
mediate U درمیان واقع شدن
mediated U درمیان واقع شدن
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
cislunar U واقع درجو قمر
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
mediates U درمیان واقع شدن
citied U واقع شده در شهر
caudel U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
dextral U واقع درطرف راست
work U موثر واقع شدن
hypogastric U واقع در زیر شکم
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
above U مافوق واقع دربالا
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
pragmatic U فعال واقع بین
nocturnal U واقع شونده درشب
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
half way U واقع در نیمه راه
lateral U واقع درخط افقی
interplanetary U واقع در بین سیارات
first world U واقع دراروپای غربی
ectochondral U واقع در سطح غضروف
endocardial U واقع دردرون قلب
acceptableness U مقبول واقع شدن
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
etesian U واقع شونده بطورسالیانه
extern U فاهری واقع در خارج
head U دربالا واقع شدن
haemal U واقع درسوی چپ سینه
worked U موثر واقع شدن
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
sublunary U واقع در زیر ماه
sublingual U واقع درزیر زبان
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com