Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
abneural
U
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
antipodal
U
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
counter
U
مقابل دستگاه شمارنده
countered
U
مقابل دستگاه شمارنده
countering
U
مقابل دستگاه شمارنده
geocentric system
U
دستگاه زمین مرکزی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
central heating system
U
دستگاه حرارت مرکزی
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
off line
U
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
cpu time
U
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
U
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
headquarters
U
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
U
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
central postal directory
U
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
versus
U
در مقابل
opposed
U
مقابل
vis-a-vis
U
مقابل
titles
U
مقابل
at front
<adv.>
U
در مقابل
in consideration of
U
در مقابل
vis a vis
U
مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
at the fore
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
fore
<adv.>
U
در مقابل
as compared to
U
در مقابل
as opposed to
U
در مقابل
anti
U
در مقابل
opposite
U
مقابل
versus prep
U
در مقابل
opposites
U
مقابل
title
U
مقابل
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
dead against
U
درست مقابل
contrary
U
مقابل خلاف
water resistance
U
مقاومت در مقابل اب
counterpoint
U
نقطه مقابل
inverse
U
برعکس مقابل
point blank
U
مقابل هدف
point-blank
U
مقابل هدف
contralateral muscles
U
عضلات مقابل
counterweight
U
وزنه مقابل
counterweights
U
وزنه مقابل
orientated
U
هدف مقابل
obverse
U
طرف مقابل
counter weight
U
وزنه مقابل
off
U
مقابل عازم
in comparison to
[compared with]
U
در قبال
[در مقابل]
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
anti thesis
U
وضع مقابل
from opposite directions
U
از دو طرف مقابل
counterparts
U
نقطه مقابل
counterpart
U
نقطه مقابل
on payment
U
در مقابل وجه
opposed piston engine
U
موتورپیستون مقابل
opposite the house
U
مقابل خانه
respondent
U
طرف مقابل
respondents
U
طرف مقابل
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
boring stay
U
قسمت ساکن مقابل
documents against payment
U
اسناد در مقابل پرداخت
opposit stroke pistons
U
پیستون مقابل گرد
light resistance
U
مقاومت در مقابل نور
driveway
U
راه مقابل خانه
torsional rigidity
U
استحکام در مقابل پیچش
caps
U
در مقابل حالت کوچک
laws versus tendencies
U
قوانین در مقابل تمایلات
rivaled
U
طرف مقابل دعوا
hard
U
سخت در مقابل نرم
capitals
U
در مقابل حالت کوچک
equity versus efficiency
U
برابری در مقابل کارائی
hardest
U
سخت در مقابل نرم
harder
U
سخت در مقابل نرم
antipode
U
نقطهء مقابل یا متقاطر
kukutsu dachi
U
ایستادن در مقابل حریف
wear resistance
U
مقاومت در مقابل سایش
rivalling
U
طرف مقابل دعوا
blocked
U
دفاع در مقابل ابشار
cash against documents
U
پول در مقابل اسناد
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
block
U
دفاع در مقابل ابشار
rivaling
U
طرف مقابل دعوا
forwarded
U
حرکت به جلو یا مقابل
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
mouses
U
مقابل حساسیت Mouse
blocks
U
دفاع در مقابل ابشار
aboral
U
نقطه مقابل دهان
rivals
U
طرف مقابل دعوا
rivalled
U
طرف مقابل دعوا
sonnal deung
U
مقابل تیغه دست
passing on the oath to the other party
U
رد قسم به طرف مقابل
rival
U
طرف مقابل دعوا
windproof
U
مقاوم در مقابل باد
mouse
U
مقابل حساسیت Mouse
release documents against
U
واگذاری اسناد در مقابل
centrical
U
مرکزی
core
U
مرکزی
cl
U
خط مرکزی
central pumping station
U
مرکزی
cores
U
مرکزی
centre pocket
U
مرکزی
focal
U
مرکزی
axial
U
مرکزی
central
U
مرکزی
focal line
U
خط مرکزی
centerline
U
خط مرکزی
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
insolation
U
در مقابل اشعه افتاب قراردادن
denial operations
U
عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
flame safety
U
ایمنی در مقابل شعله اتش
thermostability
U
قابلیت استحکام در مقابل حرارت
notche sensitivity index
U
ضریب حساسیت در مقابل شیار
impluse response
U
رفتار در مقابل فشار ضربهای
actinautographic
U
دارای حساسیت در مقابل نور
d/p
U
تحویل اسناددر مقابل پرداخت
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
rebellions
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
than
<conj.>
U
از
[در مقابل]
[پس از صفت عالی افضل]
payment against a draft
U
پیش پرداخت در مقابل برات
stenothermy
U
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
exorable
U
قابل تحریک در مقابل التماس
rebellion
U
یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
axial pressure
U
فشار مرکزی
centrically
U
بطور مرکزی
central site
U
سایت مرکزی
central bank
U
بانک مرکزی
centrifugal
U
گریز از مرکزی
center distance
U
فاصله مرکزی
centripetal
U
جانب مرکزی
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
state government
U
دولت مرکزی
nuclei
U
لب هسته مرکزی
nucleus
U
لب هسته مرکزی
center
U
گروه مرکزی
subcentral
U
زیر مرکزی
eccentricity
U
برون مرکزی
eccentricities
U
برون مرکزی
central focusing wheel
U
چرخهزوم مرکزی
centrum
U
جسم مرکزی
center base
U
میدان مرکزی
central processing unit
U
واحدپردازنده مرکزی
spherical angle
U
زاویه مرکزی
central heating
U
گرمایش مرکزی
central convolution
U
شکنج مرکزی
central position
U
وضعیت مرکزی
central position
U
قرارگاه مرکزی
central gyrus
U
شکنج مرکزی
central sulcus
U
شیار مرکزی
mainframe
U
پردازنده مرکزی
mainframes
U
پردازنده مرکزی
centralism
U
مرکزی نگری
central government
U
حکومت مرکزی
central head
U
فشار مرکزی
central office
U
دفتر مرکزی
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
central control desk
U
میزفرمان مرکزی
central city
U
شهر مرکزی
central heating
U
حرارت مرکزی
centre game
U
بازی مرکزی
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
three centred curve
U
منحنی سه مرکزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com