Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
downstairs
U
واقع در طبقه زیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mezzanine
U
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanines
U
نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
bedrock
U
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
entresol
U
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate
U
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
U
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify
U
طبقه طبقه کردن
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept
U
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
substantially
U
در واقع
bestead
U
واقع
postmortem
U
پس از واقع
indeed
U
در واقع
As it were
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
situating
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
in reality
U
در واقع
situates
U
واقع در
situate
U
واقع در
osculant
U
واقع شونده
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
intradermic
U
واقع در زیرپوست
situated
U
واقع در جایگزین
realist
U
واقع بین
realist
U
واقع گرا
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
intradermal
U
واقع در زیرپوست
situated
U
واقع شده در
sublunar
U
واقع در زیرقمر
procephalic
U
واقع در جلو سر
realistically
U
واقع بین
centric
U
واقع درمرکز
capsulate
U
واقع درکپسول
yonder
U
واقع درانجا
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
realistically
U
واقع گرایانه
intramontane
U
واقع در کوهستان
realists
U
واقع گرا
occurred
U
واقع شدن
occur
U
واقع شدن
hindering
U
واقع درعقب
hinders
U
واقع درعقب
shipside
U
واقع در کنارکشتی
situated or situate
U
واقع شده
superjacent
U
واقع درفوق
alpha lyrae
U
نسر واقع
occurring
U
واقع شدن
occurs
U
واقع شدن
sincipital
U
واقع در جلوی سر
located inside
U
تو واقع شده
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
limitrophe
U
واقع در مرز
life like
U
واقع نما
hinder
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
subjacent
U
واقع در زیر
take place
U
واقع شدن
to take place
U
واقع شدن
initialling
U
واقع در اغاز
initials
U
واقع در اغاز
down-to-earth
U
واقع بین
down to earth
U
واقع بین
vanward
U
واقع درجلو
onshore
U
واقع در ساحل
vega
U
نسر واقع
initialled
U
واقع در اغاز
initialing
U
واقع در اغاز
trumped-up
U
خلاف واقع
trumped up
U
خلاف واقع
to come to pass
U
واقع شدن
it lies on the east of
U
در خاور واقع
axile
U
واقع درمحور
transpontine
U
واقع در انسوی پل
initial
U
واقع در اغاز
initialed
U
واقع در اغاز
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
initiatory
U
واقع در اول
realistic
U
واقع بین
extraception
U
واقع نگری
setting up
U
واقع شده
sets
U
واقع شده
set
U
واقع شده
dereism
U
واقع گریزی
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
postern
U
واقع درعقب
untrue
U
خلاف واقع
dichasial
U
واقع در دو طرف
realism
U
واقع گرائی
lie
U
واقع شدن
lied
U
واقع شدن
realism
U
واقع بینی
objectivity
U
واقع بینی
lies
U
واقع شدن
covenant
U
واقع شود
realistic
U
واقع گرایانه
meanest
U
واقع دروسط
lumbar
U
واقع در کمر
mean
U
واقع دروسط
flight from reality
U
واقع گریزی
covenants
U
واقع شود
haemal
U
واقع درسوی دل
realists
U
واقع بین
realism
U
واقع گرایی
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
vertical
U
واقع در نوک
precordial
U
واقع در پیش دل
meaner
U
واقع دروسط
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
supraclavicular
U
واقع دربالای ترقوه
ectochondral
U
واقع در سطح غضروف
dextral
U
واقع درطرف راست
surfacer
U
جسم واقع در سطح
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
lateral
U
واقع درخط افقی
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
to suffer wrong
U
مظلوم واقع شدن
mediates
U
درمیان واقع شدن
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
mediated
U
درمیان واقع شدن
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
mediate
U
درمیان واقع شدن
intercellular
U
واقع در میان یاخته ها
to come in useful
U
سودمند واقع شدن
mediating
U
درمیان واقع شدن
nodal
U
واقع درنزدیک گره
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
superlunary
U
واقع بر بالای ماه
superlunar
U
واقع دربالای ماه
extern
U
فاهری واقع در خارج
sublingual
U
واقع درزیر زبان
murals
U
واقع برروی دیوار
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
acceptableness
U
مقبول واقع شدن
subcartilaginous
U
واقع در زیر غضروف
work
U
موثر واقع شدن
half way
U
واقع در نیمه راه
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
mid most
U
واقع در عین وسط
first world
U
واقع دراروپای غربی
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
southwest
U
واقع در جنوب غربی
mural
U
واقع برروی دیوار
above
U
مافوق واقع دربالا
endocardial
U
واقع دردرون قلب
laterad
U
واقع درخط افقی
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
midship
U
واقع درمیان کشتی
midmost
U
واقع در عین وسط
subsacral
U
واقع درزیراستخوان خاجی
subocular
U
واقع درزیر چشم
suboceanic
U
واقع درعمق اقیانوس
sublunary
U
واقع در زیر ماه
middlemost
U
واقع در عین وسط
equinoctial
U
واقع درنزدیکی خط استوا
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
situated to the right
U
واقع دردست راست
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
terminals
U
واقع در نوک پایان
intracellular
U
واقع در درون سلول
ciecumoral
U
واقع درگرداگرد دهن
terminal
U
واقع در نوک پایان
pragmatic
U
فعال واقع بین
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
critical
U
واقع درمرحله انتقال
interurban
U
واقع در میان شهرها
nocturnal
U
واقع شونده درشب
ultramarine
U
واقع در انسوی دریا
intermediate
U
در میان واقع شونده
right-hand
U
واقع در دست راست
cislunar
U
واقع درجو قمر
interseptal
U
واقع در میان جدارها
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
citied
U
واقع شده در شهر
avail
U
دردسترس واقع شدن
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
واقع بین ماندن
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
head
U
دربالا واقع شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com