English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
starboard U واقع در سمت راست کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dexiotropic U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous U واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port U احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
right-hand U واقع در دست راست
situated to the right U واقع دردست راست
dextral U واقع درطرف راست
midship U واقع درمیان کشتی
starboard U سمت راست کشتی
astar board U در سمت راست کشتی
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
The main road bears to the right. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
bi directional U چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
one two U ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
To lead an idle life. U راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous U دارای تخمک راست راست اسه
plain dealing U معامله راست حسینی راست باز
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
off U خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft U فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face U نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify U هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
half left U فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
As it were U در واقع
postmortem U پس از واقع
post mortem U پس از واقع
in reality U در واقع
indeed U در واقع
substantially U در واقع
bestead U واقع
situating U واقع در
situates U واقع در
situated or situate U واقع
situate U واقع در
realistic U واقع بین
realist U واقع بین
to come to pass U واقع شدن
occurring U واقع شدن
situated U واقع شده در
capsulate U واقع درکپسول
realist U واقع گرا
realistic U واقع گرایانه
intramontane U واقع در کوهستان
hinder U واقع درعقب
setting up U واقع شده
initiatory U واقع در اول
untrue U خلاف واقع
nether U واقع در پایین
hinders U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
situated U واقع در جایگزین
yonder U واقع درانجا
set U واقع شده
sets U واقع شده
realistically U واقع بین
axile U واقع درمحور
vertical U واقع در نوک
occurs U واقع شدن
to take place U واقع شدن
occurred U واقع شدن
take place U واقع شدن
occur U واقع شدن
subjacent U واقع در زیر
intervascular U واقع در میان رگ ها
sublunar U واقع در زیرقمر
superjacent U واقع درفوق
realists U واقع گرا
meanest U واقع دروسط
meaner U واقع دروسط
covenants U واقع شود
covenant U واقع شود
realists U واقع بین
dichasial U واقع در دو طرف
osculant U واقع شونده
realistically U واقع گرایانه
intralogical U واقع در حدودمنطق
intradermic U واقع در زیرپوست
trumped-up U خلاف واقع
trumped up U خلاف واقع
intradermal U واقع در زیرپوست
mean U واقع دروسط
haemal U واقع درسوی دل
transpontine U واقع در انسوی پل
sinisteral U واقع درسمت چپ
precordial U واقع در پیش دل
lies U واقع شدن
situated or situate U واقع شده
vega U نسر واقع
lie U واقع شدن
initialled U واقع در اغاز
onshore U واقع در ساحل
down to earth U واقع بین
initial U واقع در اغاز
shipside U واقع در کنارکشتی
lied U واقع شدن
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
vanward U واقع درجلو
sincipital U واقع در جلوی سر
dereism U واقع گریزی
initials U واقع در اغاز
life like U واقع نما
limitrophe U واقع در مرز
initialling U واقع در اغاز
hypodermal U واقع در زیرپوست
down-to-earth U واقع بین
nether U واقع در زیر
lumbar U واقع در کمر
it lies on the east of U در خاور واقع
located inside U تو واقع شده
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
initialing U واقع در اغاز
alpha lyrae U نسر واقع
initialed U واقع در اغاز
postern U واقع درعقب
centric U واقع درمرکز
flight from reality U واقع گریزی
extraception U واقع نگری
procephalic U واقع در جلو سر
extreme position U واقع درمنتهاالیه
surfacer U جسم واقع در سطح
endocardial U واقع دردرون قلب
superlunar U واقع دربالای ماه
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
interurban U واقع در میان شهرها
intervertebral U واقع در میان مهره ها
ventral U واقع بر روی شکم
lateral U واقع درخط افقی
superlunary U واقع بر بالای ماه
moral realism U واقع نگری اخلاقی
avail U دردسترس واقع شدن
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
intra uterine U واقع در درون زهدان
middlemost U واقع در عین وسط
to come in useful U سودمند واقع شدن
midmost U واقع در عین وسط
pragmatic U فعال واقع بین
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
it never occurred again U دیگر واقع نشد
ultramarine U واقع در انسوی دریا
downstairs U واقع در طبقه زیر
nodal U واقع درنزدیک گره
intratelluric U واقع در درون زمین
interplanetary U واقع در بین سیارات
mural U واقع برروی دیوار
mid most U واقع در عین وسط
nocturnal U واقع شونده درشب
intracellular U واقع در درون سلول
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
intermediate U در میان واقع شونده
work U موثر واقع شدن
lobar U واقع در قسمتهای ریه
interstellar U واقع در میان ستارگان
murals U واقع برروی دیوار
acceptableness U مقبول واقع شدن
head U دربالا واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com