English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nodal U واقع درنزدیک گره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pelvic U واقع درنزدیک لگن خاصره
Other Matches
terminal ballistics U قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
hovering ceiling U حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
situate U واقع در
substantially U در واقع
postmortem U پس از واقع
bestead U واقع
situating U واقع در
situates U واقع در
in reality U در واقع
situated or situate U واقع
post mortem U پس از واقع
indeed U در واقع
As it were U در واقع
initialled U واقع در اغاز
initialling U واقع در اغاز
initials U واقع در اغاز
situated U واقع شده در
situated U واقع در جایگزین
realist U واقع بین
realist U واقع گرا
initialing U واقع در اغاز
initialed U واقع در اغاز
initial U واقع در اغاز
hinders U واقع درعقب
subjacent U واقع در زیر
situated or situate U واقع شده
sinisteral U واقع درسمت چپ
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
extraception U واقع نگری
shipside U واقع در کنارکشتی
procephalic U واقع در جلو سر
precordial U واقع در پیش دل
postern U واقع درعقب
hindering U واقع درعقب
realists U واقع بین
realists U واقع گرا
intradermic U واقع در زیرپوست
intradermal U واقع در زیرپوست
intervascular U واقع در میان رگ ها
alpha lyrae U نسر واقع
axile U واقع درمحور
capsulate U واقع درکپسول
centric U واقع درمرکز
dereism U واقع گریزی
initiatory U واقع در اول
dichasial U واقع در دو طرف
hypodermal U واقع در زیرپوست
haemal U واقع درسوی دل
flight from reality U واقع گریزی
intralogical U واقع در حدودمنطق
trumped-up U خلاف واقع
trumped up U خلاف واقع
osculant U واقع شونده
lumbar U واقع در کمر
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
it lies on the east of U در خاور واقع
intramontane U واقع در کوهستان
extreme position U واقع درمنتهاالیه
covenants U واقع شود
meanest U واقع دروسط
vertical U واقع در نوک
lied U واقع شدن
lie U واقع شدن
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
transpontine U واقع در انسوی پل
realism U واقع گرائی
yonder U واقع درانجا
to come to pass U واقع شدن
to take place U واقع شدن
covenant U واقع شود
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
set U واقع شده
sets U واقع شده
lies U واقع شدن
setting up U واقع شده
take place U واقع شدن
meaner U واقع دروسط
down to earth U واقع بین
down-to-earth U واقع بین
onshore U واقع در ساحل
hindered U واقع درعقب
occurring U واقع شدن
occurred U واقع شدن
superjacent U واقع درفوق
mean U واقع دروسط
sublunar U واقع در زیرقمر
hinder U واقع درعقب
occur U واقع شدن
nether U واقع در پایین
nether U واقع در زیر
occurs U واقع شدن
untrue U خلاف واقع
first world U واقع دراروپای غربی
intermaxillary U واقع در میان ارواره ها
intercolumnar U واقع در میان دو ستون
interscapular U واقع در میان دو کتف
interplanetary U واقع در بین سیارات
intermural U واقع در میان دیوارها
intermundane U واقع در میان دو جهان
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intra uterine U واقع در درون زهدان
intermontane U واقع در میان دو کوه
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interjacent U در میان واقع شونده
interaxal U واقع در میان دو کوه
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
intercellular U واقع در میان یاخته ها
intercililary U واقع در میان ابروها
interfacial U واقع در میان دورو
postcardinal U واقع در پشت قلب
interdental U واقع در میان دو دندان
interdigital U واقع در میان انگشتان
hypogynous U واقع در زیر تخمدان
haemal U واقع درسوی چپ سینه
hypogeous U واقع در شکم خاک
hypogeal U واقع در شکم خاک
hypogastric U واقع در زیر شکم
to keep one's feet on the ground <idiom> U واقع بین ماندن
half way U واقع در نیمه راه
interaxial U واقع در میان دو کوه
interseptal U واقع در میان جدارها
interseptal U واقع در میان پره ها
precostal U واقع در پیش دنده ها
pre ocular U واقع در جلو چشم
pragmatics U فعال واقع بین
subocular U واقع درزیر چشم
subsacral U واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar U واقع دربالای ماه
superlunary U واقع بر بالای ماه
supraclavicular U واقع دربالای ترقوه
suboceanic U واقع درعمق اقیانوس
prehepatic U واقع در جلو جگر
southwestern U واقع در جنوب غربی
southwest U واقع در جنوب غربی
situated to the right U واقع دردست راست
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
sublingual U واقع درزیر زبان
sublunary U واقع در زیر ماه
premedian U واقع در نیمه قدامی
premedial U واقع در نیمه قدامی
surfacer U جسم واقع در سطح
to come in useful U سودمند واقع شدن
laterad U واقع درخط افقی
it never occurred again U دیگر واقع نشد
intratelluric U واقع در درون زمین
intracellular U واقع در درون سلول
intervertebral U واقع در میان مهره ها
midmost U واقع در عین وسط
interurban U واقع در میان شهرها
intertribal U واقع در میان قبیله ها
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
ventral U واقع بر روی شکم
to suffer wrong U مظلوم واقع شدن
pantropical U واقع در مناطق حاره
pantropic U واقع در مناطق حاره
moral realism U واقع نگری اخلاقی
midship U واقع درمیان کشتی
middlemost U واقع در عین وسط
mid most U واقع در عین وسط
lobar U واقع در قسمتهای ریه
subcartilaginous U واقع در زیر غضروف
mediate U درمیان واقع شدن
lateral U واقع درخط افقی
mediating U درمیان واقع شدن
head U دربالا واقع شدن
acceptableness U مقبول واقع شدن
avail U دردسترس واقع شدن
post-natal U واقع شونده پس از تولد
post natal U واقع شونده پس از تولد
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
caudate U وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral U واقع درگرداگرد دهن
cislunar U واقع درجو قمر
alpine U واقع در ارتفاع زیاد
interstellar U واقع در میان ستارگان
pragmatic U فعال واقع بین
mediated U درمیان واقع شدن
mediates U درمیان واقع شدن
above U مافوق واقع دربالا
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
work U موثر واقع شدن
intermediate U در میان واقع شونده
ultramarine U واقع در انسوی دریا
worked U موثر واقع شدن
downstairs U واقع در طبقه زیر
nocturnal U واقع شونده درشب
citied U واقع شده در شهر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com