English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intertropical U واقع بین دو منطقه گرمسیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tropical U نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
subtemperate U گرمسیری
ibis U لک لک گرمسیری
tropologic U گرمسیری
tropical U گرمسیری
Khotan rug U فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
tropical condition U شرایط گرمسیری
semitropic U نیمه گرمسیری
tropical climate U اقلیم گرمسیری
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
granadilla U انواع گل ساعت گرمسیری
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
selva U جنگل بارانی گرمسیری
lantana U شاه پسند گرمسیری
pantropic U منتشر درنواحی گرمسیری
pantropical U منتشر درنواحی گرمسیری
tropical rainforest U جنگل بارانی گرمسیری
tropic U گرمسیری مدارراس السرطان
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
tillandsia U درخت اناناس گرمسیری امریکایی
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
frigate bird U مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
tropic U نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
salp U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
salpa U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
lignum vi tae U یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
nautilus U حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
neotropical U متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air surface zone U منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
situates U واقع در
in reality U در واقع
situate U واقع در
substantially U در واقع
situating U واقع در
post mortem U پس از واقع
postmortem U پس از واقع
situated or situate U واقع
indeed U در واقع
As it were U در واقع
bestead U واقع
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
realists U واقع گرا
lumbar U واقع در کمر
situated U واقع در جایگزین
onshore U واقع در ساحل
down to earth U واقع بین
realists U واقع بین
dereism U واقع گریزی
realist U واقع بین
realist U واقع گرا
occurs U واقع شدن
haemal U واقع درسوی دل
extreme position U واقع درمنتهاالیه
to come to pass U واقع شدن
life like U واقع نما
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
realistically U واقع بین
flight from reality U واقع گریزی
realistically U واقع گرایانه
subjacent U واقع در زیر
superjacent U واقع درفوق
located inside U تو واقع شده
hinders U واقع درعقب
initial U واقع در اغاز
situated U واقع شده در
extraception U واقع نگری
initials U واقع در اغاز
dichasial U واقع در دو طرف
initialling U واقع در اغاز
hypodermal U واقع در زیرپوست
occur U واقع شدن
initialled U واقع در اغاز
initialing U واقع در اغاز
occurred U واقع شدن
occurring U واقع شدن
initialed U واقع در اغاز
hinder U واقع درعقب
hindered U واقع درعقب
limitrophe U واقع در مرز
lies U واقع شدن
meaner U واقع دروسط
centric U واقع درمرکز
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
alpha lyrae U نسر واقع
precordial U واقع در پیش دل
mean U واقع دروسط
postern U واقع درعقب
vanward U واقع درجلو
intradermal U واقع در زیرپوست
set U واقع شده
sets U واقع شده
setting up U واقع شده
procephalic U واقع در جلو سر
meanest U واقع دروسط
sincipital U واقع در جلوی سر
capsulate U واقع درکپسول
intervascular U واقع در میان رگ ها
sinisteral U واقع درسمت چپ
vega U نسر واقع
objectivity U واقع بینی
realism U واقع بینی
realism U واقع گرایی
realism U واقع گرائی
lied U واقع شدن
hindering U واقع درعقب
lie U واقع شدن
situated or situate U واقع شده
intradermic U واقع در زیرپوست
intralogical U واقع در حدودمنطق
sublunar U واقع در زیرقمر
initiatory U واقع در اول
nether U واقع در پایین
down-to-earth U واقع بین
trumped up U خلاف واقع
to take place U واقع شدن
axile U واقع درمحور
osculant U واقع شونده
yonder U واقع درانجا
it lies on the east of U در خاور واقع
take place U واقع شدن
nether U واقع در زیر
untrue U خلاف واقع
shipside U واقع در کنارکشتی
covenant U واقع شود
covenants U واقع شود
vertical U واقع در نوک
intramontane U واقع در کوهستان
transpontine U واقع در انسوی پل
trumped-up U خلاف واقع
above U مافوق واقع دربالا
endocardial U واقع دردرون قلب
mural U واقع برروی دیوار
murals U واقع برروی دیوار
midmost U واقع در عین وسط
equinoctial U واقع درنزدیکی خط استوا
postcardinal U واقع در پشت قلب
pantropic U واقع در مناطق حاره
subsolar U واقع در نواحی گرمسیر
sublingual U واقع درزیر زبان
pantropical U واقع در مناطق حاره
become entitled to U مصداق ..... واقع شدن
ventral U واقع بر روی شکم
sublunary U واقع در زیر ماه
work U موثر واقع شدن
nocturnal U واقع شونده درشب
cislunar U واقع درجو قمر
acceptableness U مقبول واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com