English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
basic machine unit U واحد دستگاه مقدماتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
basic unit training U اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
unit record device U دستگاه ضبط واحد
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
prolegomenon U مقدماتی کلمات مقدماتی
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
prodromal U مقدماتی
prelusive U مقدماتی
preparative U مقدماتی
elementarily U مقدماتی
elementary U مقدماتی
elemental U مقدماتی
preludial U مقدماتی
proforma U مقدماتی
preliminary U مقدماتی
preparatory U مقدماتی
precursive U مقدماتی
tentative U مقدماتی
prolegomenous U مقدماتی
preliminaries U مقدماتی
introductive U مقدماتی
rudimental U مقدماتی
prolegomenary U مقدماتی
first U مقدماتی
prolusory U مقدماتی
introductory U مقدماتی
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
primary U مقدماتی نخستین
Travaux preparatoires U کارهای مقدماتی
preliminary U دور مقدماتی
preliminary investigation U بررسی مقدماتی
preliminary budget U بودجه مقدماتی
pilot injection U تزریق مقدماتی
preliminary works U کارهای مقدماتی
preliminary treatment U عملیات مقدماتی
preliminary test U ازمایش مقدماتی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
preliminary negotiations U مذاکرات مقدماتی
elementary U مقدماتی پایهای
preheater U گرمکن مقدماتی
subassembly U مونتاژ مقدماتی
interlude U نگهداری مقدماتی
precompression U تراکم مقدماتی
preceding pass U کالیبر مقدماتی
prelude U قسمت مقدماتی
preludes U قسمت مقدماتی
preliminaries U مقدمات مقدماتی
heats U مسابقه مقدماتی
preparation U اقدام مقدماتی
preliminary design U طرح مقدماتی
first aid U کمکهای مقدماتی
preliminary U امتحان مقدماتی
preparations U اقدام مقدماتی
pilot study U بررسی مقدماتی
preliminary U مقدمات مقدماتی
preliminaries U دور مقدماتی
interludes U نگهداری مقدماتی
junior high school U دبیرستان مقدماتی
proforma invoice U سیاهه مقدماتی
basic U اساسی مقدماتی
basic U مقدماتی اساسی
basics U اساسی مقدماتی
proem U رساله مقدماتی
forehearth U کوره مقدماتی
fore exercise U تمرین مقدماتی
basics U مقدماتی اساسی
preliminaries U امتحان مقدماتی
basic course U دوره مقدماتی
bottom blown converter U مبدل دم مقدماتی
basic training U اموزش مقدماتی
basic research U تحقیقات مقدماتی
introduction to physics U فیزیک مقدماتی
propaedeutic U تحصیلات مقدماتی
propaedeutic U تعلیمات مقدماتی
basic hole U سوراخ مقدماتی
heat U مسابقه مقدماتی
prolusion U مقاله مقدماتی
prime color U رنگ مقدماتی
economizer U کرمکن مقدماتی
primary U مقدماتی اصلی
preparatory response U پاسخ مقدماتی
elimination heat U دوره مقدماتی
elementary item U قلم مقدماتی
rudiment U علوم مقدماتی
preselection U انتخاب مقدماتی
preselector U سلکتور مقدماتی
elementary gate U دریچه مقدماتی
primary U ابتدایی مقدماتی
first cut U برش مقدماتی
preparative U کار مقدماتی
responsions U ازمون مقدماتی
pretest U امتحان مقدماتی
prep U مدرسه مقدماتی
perlim U دوره مقدماتی
incipincy U وضع مقدماتی ابتدایی
incipience U وضع مقدماتی ابتدایی
basic combat training U اموزش رزم مقدماتی
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
basic bessemer process U فرایند مقدماتی بسمر
supercharge U متراکم کردن مقدماتی
basic bessemer steel U فولاد مقدماتی بسمر
basic bessemer converter U مبدل مقدماتی بسمر
black pickling U اسید شویی مقدماتی
preparatory students U شاگردان تهیه یا مقدماتی
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
preselect U انتخاب کردن مقدماتی
elementary algebra U جبر مقدماتی [ریاضی]
fundamental U اصولی مقدماتی اساسی
pre load U بار کردن مقدماتی
pre design estimate U براورد مقدماتی طرح
pre heat U حرارت دادن مقدماتی
eliminator U برنه در دور مقدماتی
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
prolusion U اثر هنری مقدماتی
strategic reconnaissance U بررسی مقدماتی وضع دشمن
protocols U مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocol U مقاوله نامه موافقت مقدماتی
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
basic bessemer pig iron U اهن خام مقدماتی توماس
pretest U امتحان مقدماتی بعمل اوردن
flight U بهترین نتیجه دور مقدماتی
white primary U اخذ اراء مقدماتی حزبی
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
house of delegates U مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
preparatory U تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
basic relay post U پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
investigated U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigate U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates U استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller U RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
gun slide U دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
exempt player U بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
WordPad U امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
laziest U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
protocols U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
dial test indicator U دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
units U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit U دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer U دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder U علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder U دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
insulation testing apparatus U دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intercept receiver U دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
premedical U دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
laser linescan U دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
survey meter U دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism U دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant U زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
units U واحد
one U واحد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com