English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hydraulic U وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
dynamic U وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamically U وابسته به نیروی محرکه جنباننده
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
driving force U نیروی محرکه
propellant U نیروی محرکه
propulsion U نیروی محرکه
propellent U نیروی محرکه
propellants U نیروی محرکه
hydro U نیروی محرکه اب
firepower U نیروی محرکه
magneto e.m.f. U نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f. U نیروی محرکه القائی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی
magnetomotive force U نیروی محرکه مغناطیسی
impulse charge U نیروی محرکه اولیه
back voltage U نیروی ضد محرکه الکتریکی
locomotive U حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamoelectric U دارای نیروی محرکه برقی
locomotives U حرکت دهنده نیروی محرکه
volts U واحد نیروی محرکه برقی
volt U واحد نیروی محرکه برقی
power plant U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volt U واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts U واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
water power utilization U کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic U وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
naval attache U وابسته نیروی دریایی
tractive U وابسته به نیروی کشش
naval U وابسته به نیروی دریایی
electromagnetic U وابسته به نیروی مغناطیسی برق
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
hydroelectric U وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
geostrophic U وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
cabbaging press U پرس هیدرولیک
hydraulic system U سیستم هیدرولیک
hydraulics of open channals U هیدرولیک کیالها
dihydric alcohol U دی هیدرولیک الکل
hydrulic engineering U مهندسی هیدرولیک
hydraulics U درس هیدرولیک
hydraulics U علم هیدرولیک
hydraulic gradient U شیب هیدرولیک
hydraulic jump U جهش هیدرولیک
hydraulic jump U پرش هیدرولیک
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
hydraulics U هیدرولیک مکانیک مایعات
hydraulics of open channals U هیدرولیک کانالهای روباز
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
motor drive U محرکه موتوری
motivational factors U عوامل محرکه
splenius U عضله محرکه
gasoline driven U محرکه بنزینی
group drive U محرکه گروهی
drives U محرکه گیربکس
drive U محرکه گیربکس
electric drive U محرکه الکتریکی
variable speed drive U محرکه پلهای
drive shafts U محور محرکه
driving pulley U قرقره محرکه
lineshaft drive U محرکه انتقال
impulse charge U خرج محرکه
driving clutch U کلاج محرکه
driving power U قدرت محرکه
drive shaft U محور محرکه
dynamic pressure U فشار محرکه درونی
power plants U محرکه وسیله نقلیه
rear axle drive U محرکه چرخ عقب
final drive U محرکه محور عقب
d.c. drive U محرکه جریان دائم
powerhouse U مرکز قوه محرکه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
cone pulley drive U محرکه صفحه پلهای
main drive motor U موتور محرکه اصلی
powerhouses U مرکز قوه محرکه
diesel driven generation set U دستگاه محرکه دیزلی
hydropower U قوه محرکه مولد برق
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
ship influence U عامل محرکه عبور کشتی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
jetting U نیروی جت
total force U نیروی کل
jet propulsion U نیروی جت
jet U نیروی جت
jets U نیروی جت
jetted U نیروی جت
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
magnemotive force U نیروی مغناطیسرانی
the sabre U نیروی نظامی
thews U نیروی عضلانی
mmf U نیروی مغناطیسرانی
retentive power or memory U نیروی ضبط
expeditionary force U نیروی اعزامی
staying power U نیروی پایداری
stamina U نیروی حیاتی
magnetic force U نیروی مغناطیسی
the power of imagination U نیروی پندار
psychic force U نیروی روحی
armadas U نیروی دریایی
armada U نیروی دریایی
mailed fist U نیروی مسلح
adhesive force U نیروی چسبندگی
adhesive force U نیروی چسبنده
adhesive stress U نیروی چسبندگی
adhesiveness U نیروی چسبندگی
psychic energy U نیروی روانی
radiant energy U نیروی موجی
tensile force U نیروی کششی
retentivity U نیروی حفظ
advance force U نیروی پیشروی
retentiveness U نیروی نگاهداری
the enemy U نیروی دشمن
rotor force U نیروی روتور
posses U نیروی اجتماعی
london force U نیروی لاندنی
tonicity U نیروی ارتجاعی
friendliest U نیروی خودی
repulsion force U نیروی دافعه
lifting power U نیروی خیزش
lifting power U نیروی بالابری
torsional force U نیروی پیچشی
friendlies U نیروی خودی
friendlier U نیروی خودی
total labor force U کل نیروی کار
mains U نیروی برق
land forces U نیروی زمینی
land force n U نیروی زمینی
tractive effort U نیروی کشنده
lorentz force U نیروی لورنتس
amphibious force U نیروی اب خاکی
constabularies U نیروی شهربانی
posse U نیروی اجتماعی
pulling power U نیروی کشش
tractive power U نیروی کشش
albedo U نیروی بازتابش
restoring force U نیروی بازگرداننده
resistive force U نیروی مقاوم
tide rising force U نیروی کشنداور
purchase element U نیروی منتجه
expeditionary forces U نیروی اعزامی
counterbalances U نیروی برابر
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com