English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pyrochemical U وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
activating effect of functional group U گروه زیاد کننده فعالیت
goechemical U وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
chemical survey U بررسی منطقه از نظر شیمیایی تجسس از نظر وجود عوامل شیمیایی
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
functions U فعالیت
stir U فعالیت
stirred U فعالیت
stirs U فعالیت
function U فعالیت
functioned U فعالیت
activities U فعالیت
stirrings U فعالیت
exercises U فعالیت
exercised U فعالیت
acting U فعالیت
actuality U فعالیت
exercise U فعالیت
activity U فعالیت
activation U فعالیت
activeness U فعالیت
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
activity chart U نمودار فعالیت
hey day U روز پر فعالیت
activity coefficient U ضریب فعالیت
activity analysis U تحلیل فعالیت
turn over U عایدی فعالیت
reactivation U فعالیت مجدد
inactivity U عدم فعالیت
random activity U فعالیت تصادفی
business activity U فعالیت بازرگانی
ventured U فعالیت اقتصادی
ventures U فعالیت اقتصادی
venturing U فعالیت اقتصادی
publicity drive U فعالیت تبلیغاتی
advertising campaign U فعالیت تبلیغاتی
activation U به فعالیت دراوردن
critical activity U فعالیت بحرانی
activity wheel U گردونه فعالیت
activity time U زمان هر فعالیت
inaction U بدون فعالیت
somatotonic U فعالیت گرا
activating U به فعالیت پرداختن
activates U به فعالیت پرداختن
on stream U درحال فعالیت
operant U فعالیت کننده
operating level U سطح فعالیت
off year U سال کم فعالیت
operational environment U محیط فعالیت
optical activity U فعالیت نوری
auxiliary activity U فعالیت فرعی
cerebration U فعالیت مغزی
venture U فعالیت اقتصادی
activate U به فعالیت پرداختن
activated U به فعالیت پرداختن
somatotonia U فعالیت گرایی
activity cycle U چرخه فعالیت
low activity U فعالیت پایین
activity quotient U بهر فعالیت
activity of soil U فعالیت خاک
events U عمل یا فعالیت
event U عمل یا فعالیت
politicking U فعالیت سیاسی
activity light U چراغ فعالیت
activity ratio U نسبت فعالیت
activity rate U نرخ فعالیت
activity drive U سائق فعالیت
chemicals U شیمیایی
chemical U شیمیایی
chemic U شیمیایی
chemical biological and radiological U شیمیایی
chemical sense U حس شیمیایی
electioneer U فعالیت انتخاباتی کردن
spheres U مرتبه حدود فعالیت
self activity U فعالیت خود بخود
activity group therapy U درمان با فعالیت گروهی
seismism U فعالیت لزرشی وارتعاشی
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
class i activity U فعالیت امادی طبقه 1
efficiency U فعالیت مفید بازده
class ii activity U فعالیت امادی طبقه 2
orbit U دور حدود فعالیت
sphere U مرتبه حدود فعالیت
orbited U دور حدود فعالیت
deactivating group U گروه کم کننده فعالیت
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
trade cycle U دوره فعالیت تجاری
orbits U دور حدود فعالیت
gross motor activity U فعالیت حرکت عمده
byways U کار یا فعالیت جنبی
formed U سابقه فعالیت اسب
muzzling U مانع فعالیت شدن
form U سابقه فعالیت اسب
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
background U فعالیت ارتباط دادهای
muzzle U مانع فعالیت شدن
slumps U کاهش فعالیت رکود
pickup U تجدید فعالیت چیدن
in the swim <idiom> U درکاری فعالیت داشتن
forms U سابقه فعالیت اسب
slump U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
byway U کار یا فعالیت جنبی
slumping U کاهش فعالیت رکود
muzzles U مانع فعالیت شدن
keep the ball rolling <idiom> U اجازه فعالیت دادن
muzzled U مانع فعالیت شدن
chemotropism U گرایش شیمیایی
chemical munition U سلاح شیمیایی
chemical industries U صنایع شیمیایی
chemical kinetics U سینتیک شیمیایی
chemical herbicide U علف کش شیمیایی
cloud attack U تک با ابر شیمیایی
chemical equilibrium U تعادل شیمیایی
chemical equivalent U هم ارز شیمیایی
chemical exchange U تبادل شیمیایی
chemical research U پژوهش شیمیایی
chemical fuel U سوخت شیمیایی
quasichemical U شبه شیمیایی
chemical weathering U هوازدگی شیمیایی
fertilisers U کود شیمیایی
chemisorption U جذب شیمیایی
chemical reactor U واکنشگاه شیمیایی
chemism U خاصیت شیمیایی
chemical security U تامین شیمیایی
chemical shift U جابجایی شیمیایی
chemical species U گونههای شیمیایی
chemical survey U تجسس شیمیایی
narcosis U خواب شیمیایی
chemical reaction U واکنش شیمیایی
galvanic cell U پیل شیمیایی
fertilizer U کود شیمیایی
fertilizers U کود شیمیایی
chemical operations U عملیات شیمیایی
chemoreceptor U گیرنده شیمیایی
chemical physics U فیزیک شیمیایی
chemical pollution U الودگی شیمیایی
biochemical U زیستی- شیمیایی
chemical properties U خواص شیمیایی
chemiluminescence U نورتابی شیمیایی
chemical energy U انرژی شیمیایی
mulch U ماده شیمیایی
chemical bond U پیوند شیمیایی
homolysis U تجزیه شیمیایی
chemical analysis U تجزیه شیمیایی
chemical analyse U تجزیه شیمیایی
compound U ترکیب شیمیایی
compounded U ترکیب شیمیایی
chemical agent U ماده شیمیایی
chemical agent U عامل شیمیایی
compounds U ترکیب شیمیایی
electrochemical U برقی- شیمیایی
man-made fiber U الیاف شیمیایی
organic compound U مواد شیمیایی
decomposition U هوازدگی شیمیایی
mulches U ماده شیمیایی
chemical combination U ترکیب شیمیایی
chemical compound U ترکیب شیمیایی
chemical injection U تزریق شیمیایی
chemical grouting U تزریق شیمیایی
chemical consolidation U تزریق شیمیایی
chemical deposits U نهشتهای شیمیایی
precipitating U رسوب شیمیایی
proportioner U مخلوط کن شیمیایی
chemical element U عنصر شیمیایی
precipitated U رسوب شیمیایی
precipitate U رسوب شیمیایی
chemical ammunition U مهمات شیمیایی
precipitates U رسوب شیمیایی
chemical defense U پدافند شیمیایی
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
activity designator U شاخص فعالیت یکان یا قسمت
hyperactive U دارای فعالیت بیش ازاندازه
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
force activity designator U شماره ترتیب فعالیت یکان
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com