Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nymphean
U
وابسته به حوری دریایی حور نشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nymphic
U
وابسته به حوری یا پری دریایی
sea nymph
U
حوری دریایی
thetis
U
حوری دریایی
siren
U
حوری دریایی
sirens
U
حوری دریایی
daphne
U
حوری دریایی
water nymph
U
حوری دریایی
oceanid
U
حوری دریایی
mermaids
U
حوری دریایی
sirenic
U
حوری دریایی
mermaid
U
حوری دریایی
nix
U
حوری دریایی
sirenian
U
شبیه حوری دریایی
nereid
U
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
hermaphroditus
U
پسر هرمس وافرودیت که وقتی در اب تنش را می شست بایک حوری دریایی متصل و دارای یک بدن شد
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
hermitic
U
وابسته بزاهدهای گوشه نشین
altaian
U
وابسته بکوههای التا تاتارالتای نشین
claustral
U
صومعه نشین وابسته بدیر یاصومعه
naval attache
U
وابسته دریایی
maritime
U
وابسته به بازرگانی دریایی
naval attache
U
وابسته نیروی دریایی
naval
U
وابسته به نیروی دریایی
medusal
U
وابسته به ستارههای دریایی
medusan
U
وابسته به ستارههای دریایی
macrurous
U
مربوط به دسته دم درازان از سخت پوستان وابسته به خرچنگهای دریایی
The tenant is like a colonist .
<proverb>
U
اجاره نشین خوش نشین است .
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
riverain
U
کرانه نشین ساحل نشین
nymph
U
حوری
nymphs
U
حوری
dryad
U
حوری جنگلی
hamadryad
U
حوری جنگلی
oread
U
حوری کوهستانی
houri
U
حوری بهشتی
sirenian
U
حوری وار
wood nymph
U
حوری جنگل
naiad
U
حوری موجددریاچه رودخانه
sirens
U
اژیر حوری مانند
siren
U
اژیر حوری مانند
sirenic
U
اژیر حوری مانند
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
menad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
maenad
U
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
houri
U
حوری the of girl eyed black,white-skinned paradisea uslim
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
palatinate
U
کنت نشین ساکن کنت نشین
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
sediments
U
ته نشین
sediment
U
ته نشین
lees
U
ته نشین
marchman
U
سر حد نشین
deposits
U
ته نشین
fecal
U
ته نشین
deposit
U
ته نشین
alluvion
U
ته نشین
companion
U
هم نشین
alluvium
U
ته نشین
lake dweller
U
اب نشین
anuses
U
نشین
anus
U
نشین
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
alcoves
U
شاه نشین
duchy
U
دوک نشین
marchman
U
مرز نشین
islanders
U
جزیره نشین
colonist
U
مستعمره نشین
bay-window
U
شاه نشین
bay window
U
شاه نشین
diocese
U
اسقف نشین
colonists
U
مستعمره نشین
dioceses
U
اسقف نشین
alette
U
شاه نشین
bay windows
U
شاه نشین
islander
U
جزیره نشین
alcove
U
شاه نشین
dais
U
شاه نشین
islaner
U
جزیره نشین
frontbenchers
U
پیش نشین
frontbencher
U
پیش نشین
half pace
U
شاه نشین
plainsman
U
جلگه نشین
planeted
U
سیاره نشین
settle
U
ته نشین شدن
consorted
U
هم نشین شدن
oppidan
U
شهر نشین
consorting
U
هم نشین شدن
residues
U
زیادتی ته نشین
hermitess
U
زن گوشه نشین
hilariously
U
تپه نشین
palating
U
کنت نشین
paludicole
U
مرداب نشین
paludose
U
مرداب نشین
paludous
U
مرداب نشین
insessorial
U
شاخه نشین
insessorial
U
جوف نشین
passerine
U
شاخه نشین
khanate
U
خان نشین
illuviate
U
ته نشین شدن
hutholder
U
کلبه نشین
residue
U
زیادتی ته نشین
consorts
U
هم نشین شدن
prelature
U
اسقف نشین
low lander
U
ساحل نشین
foul ground
U
کفه ته نشین
forntiersman
U
سرحد نشین
forntiersman
U
مرز نشین
floaty
U
دارای اب نشین کم
woodman
U
جنگل نشین
emirate
U
امیر نشین
emirates
U
امیر نشین
duchies
U
دوک نشین
precipitator
U
ته نشین کننده
precipitating
U
ته نشین کردن
lessee
U
اجاره نشین
grand duchy
U
دوک نشین
governor's seat
U
حاکم نشین
settles
U
ته نشین شدن
tenants
U
کرایه نشین
tenant
U
کرایه نشین
precipitate
U
ته نشین کردن
governor's seat
U
حکومت نشین
precipitated
U
ته نشین کردن
precipitates
U
ته نشین کردن
ala
U
شاه نشین
cenobite
U
صومعه نشین
provincial
U
ایالت نشین
forester
U
جنگل نشین
foresters
U
جنگل نشین
sedimentate
U
ته نشین شدن
borderer
U
سرحد نشین
tartars
U
ته نشین رسوب
tartar
U
ته نشین رسوب
nemoral
U
جنگل نشین
dreg
U
ته نشین اشغال
cloisterer
U
گوشه نشین
chief tomn
U
امیر نشین
chief tomn
U
حاکم نشین
unsociable
U
گوشه نشین
freeman
U
شهر نشین
anchorite
U
خلوت نشین
ancress
U
زن گوشه نشین
anchoress
U
زن گوشه نشین
solitudinarian
U
گوشه نشین
alluvion
U
ته نشین سیل
stay at home
U
خانه نشین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com