English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sumptuary U وابسته به تعدیل هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cac U هزینه تعدیل نرخ ارز
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
modification U تعدیل
equalised U تعدیل
damping U تعدیل
equalises U تعدیل
equalize U تعدیل
equalising U تعدیل
editing U تعدیل
equalizing U تعدیل
equalizes U تعدیل
equalized U تعدیل
levelling U تعدیل
regulation U تعدیل
modulation U تعدیل
adjustment U تعدیل
equation of payments U تعدیل
qualification U تعدیل
adjustments U تعدیل
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
modifiers U تعدیل کننده
partial adjustment U تعدیل جزئی
dampening U تعدیل کردن
collimate U تعدیل کردن
corrector magnet U اهنربای تعدیل کن
price adjustment U تعدیل قیمت
coordinator U تعدیل کننده
demand accommodation U تعدیل درخواستها
sight reduction U تعدیل رصد
modifier U تعدیل کننده
regulable U قابل تعدیل
method of adjustment U روش تعدیل
realigning U تعدیل کردن
realigned U تعدیل کردن
realign U تعدیل کردن
stock adjustment U تعدیل موجودی
dampen U تعدیل کردن
readjust U دوباره تعدیل
readjusted U دوباره تعدیل
readjusts U دوباره تعدیل
adapt تعدیل کردن
modifies U تعدیل کردن
modifies U جرح و تعدیل
modify U تعدیل کردن
modify U جرح و تعدیل
modifying U تعدیل کردن
modifying U جرح و تعدیل
dampens U تعدیل کردن
realigns U تعدیل کردن
escalators U تعدیل کننده
escalator U تعدیل کننده
adjustment method U روش تعدیل
address adjustment U تعدیل نشانی
regulators U الت تعدیل
regulators U تعدیل کننده
regulator U الت تعدیل
regulator U تعدیل کننده
moderators U تعدیل کننده
adjust تعدیل کردن
moderator U تعدیل کننده
adjusting U تعدیل کردن
adjusts U تعدیل کردن
modified U تعدیل شده
adjustable U تعدیل پذیر
dampened U تعدیل کردن
measure U تعدیل کردن
modulate U تعدیل کردن
regulate U تعدیل کردن
modulates U تعدیل کردن
regulated U تعدیل کردن
modulator U تعدیل کننده
modulating U تعدیل کردن
regulates U تعدیل کردن
regulating U تعدیل کردن
lump sum redistribution U تعدیل یکجا
readjusting U دوباره تعدیل
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
adapted U جرح و تعدیل شده
damper U عایق تعدیل کننده
modification factor U ضریب تعدیل کننده
moderator variable U متغیر تعدیل کننده
modificatory U متضمن تعدیل یااصلاح
adaptable U قابل جرح و تعدیل
strongback U الوار تعدیل ناو
escalation U ماده یا عبارت تعدیل
adapters U جرح و تعدیل کننده
contract escalation clause U ماده تعدیل قرارداد
bunker adjustment factor U ضریب تعدیل سوخت
reduction to the meridian U تعدیل به نصف النهار
maladjustment U تعدیل وتنظیم غلط
baf U ضریب تعدیل سوخت
adjustable dimension U بعد تعدیل پذیر
reduced form U فرم تعدیل شده
maladjustments U تعدیل وتنظیم غلط
contract price adjustment U تعدیل قیمت قرارداد
adapter U جرح و تعدیل کننده
coordinate U تعدیل کردن هم پایه
adaptor U جرح و تعدیل کننده
adaptors U جرح و تعدیل کننده
compensating winding U سیم پیچ تعدیل کننده
index linked insurance U بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
caf U ضریب تعدیل نرخ پول
trammel U الت ترسیم بیضی تعدیل
adjustments U الت تعدیل اسباب تنظیم
trammel U تعدیل کردن بدام افتادن
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
emergency complement U تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
registers U ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registering U ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
register U ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
g.d.p deflator U تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
frequency medulation U تعدیل تناوب یا بسامد موج حامل
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
degaussing U تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
streamliner U قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
thermostat U :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats U :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
levied U هزینه
light expense U هزینه کم
vouchers U هزینه
levying U هزینه
toll U هزینه
tolling U هزینه
tolls U هزینه
benefit cost analysis U هزینه
voucher U هزینه
levy U هزینه
battels U هزینه
levies U هزینه
out goings U هزینه
at the expence of U به هزینه
at someone expense U به هزینه
outgoing U هزینه
outlay U هزینه
outlays U هزینه
expenditures U هزینه ها
disbursement U هزینه
expenditure U هزینه
outgoings U هزینه
cost U هزینه
expense U هزینه
charges U هزینه
charge U هزینه
mise U هزینه
goings-on U هزینه ها
total cost U هزینه کل
eight bit system U کم هزینه
cost benefit ratio U هزینه
overhead expenses U به هزینه
outgo U هزینه
tab U هزینه
tabs U هزینه
cost expenditure U هزینه
overall cost U هزینه کل
cost U ارزیدن هزینه
opportunity cost U هزینه فرصت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com