Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
empathic
U
وابسته به انتقال فکر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
Other Matches
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associate
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
transition
U
انتقال
transter
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
transferring
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
transitions
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
turn over
U
انتقال
transfers
U
انتقال
conduction
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
transmission
U
انتقال
transformation
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
displacement
U
انتقال
assignment
U
انتقال
assignments
U
انتقال
migration
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
intuition
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
marque
U
انتقال
transfer
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
transfer line
U
خط انتقال
transportation
U
انتقال
translations
U
انتقال
conveys
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
convey
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
move
U
انتقال
downloading
U
انتقال
conductance
U
انتقال
shift
U
انتقال
transference
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
devolution
U
انتقال
shifts
U
انتقال
translation
U
انتقال
shift
U
انتقال
shifted
U
انتقال
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
transferable
U
انتقال پذیر
cessionary
U
انتقال گیرنده
transferable
U
قابل انتقال
deed of transfer
U
انتقال نامه
credit transfers
U
انتقال اعتبار
inalienable
U
غیرقابل انتقال
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
deed of transfer
U
سند انتقال
credit transfer
U
انتقال اعتبار
change over
U
انتقال بانکی
to carry over
U
انتقال دادن
redeployment
U
نقل و انتقال
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
heredity
U
انتقال موروثی
parallel transmission
U
انتقال موازی
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
transporters
U
انتقال دهنده
transporter
U
انتقال دهنده
open cheque
U
چک قابل انتقال
open cheque
U
چک انتقال پذیر
data communication
U
انتقال اطلاعات
thought transference
U
انتقال فکر
data transfer
U
انتقال داده ها
to be transferred
U
انتقال یافتن
negotiable
U
قابل انتقال
axles
U
محور انتقال
axle
U
محور انتقال
alienation
U
انتقال مالکیت
portable
U
قابل انتقال
digital transmission
U
انتقال رقمی
mortmain
U
انتقال ناپذیری
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
transfer machine
U
دستگاه انتقال
transfer medium
U
رسانه انتقال
transfer rate
U
نرخ انتقال
doppler shift
U
انتقال دوپلری
transfer orbit
U
مدار انتقال
transfer operation
U
عمل انتقال
transfer of training
U
انتقال اموزش
transfer of technology
U
انتقال تکنولوژی
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
transfer of capital
U
انتقال سرمایه
transfer function
U
تابع انتقال
negative transfer
U
انتقال منفی
carry over
U
انتقال دادن
descendible
U
قابل انتقال
demountable
U
قابل انتقال
demographic transition
U
انتقال جمعیتی
demand shift
U
انتقال تقاضا
negotiability
U
انتقال پذیری
transferability
U
انتقال پذیری
digital transmission
U
انتقال دیجیتالی
intuitively
U
ازراه انتقال
negotiable instruments
U
اسنادقابل انتقال
block transfer
U
انتقال بلوک
shifting
U
انتقال دادن
negotiates
U
قابل انتقال
transmitter
U
انتقال دهنده
promptness
U
سرعت انتقال
social transmission
U
انتقال اجتماعی
rapidity
U
سرعت انتقال
conveyances
U
سند انتقال
rapidness
U
سرعت انتقال
speediness
U
سرعت انتقال
conveyance
U
سند انتقال
assignments
U
انتقال قانونی
convect
U
انتقال یافتن
assignment
U
انتقال قانونی
shift backward
U
انتقال به عقب
transmitters
U
انتقال دهنده
promptitude
U
سرعت انتقال
detach
U
انتقال دادن
detaches
U
انتقال دادن
alienate
U
انتقال دادن
alienates
U
انتقال دادن
alienating
U
انتقال دادن
tax shifting
U
انتقال مالیات
shift out
U
انتقال به بیرون
negotiate
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
shift of a tax
U
انتقال مالیات
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
detaching
U
انتقال دادن
conductible
U
قابل انتقال
speed of action
U
سرعت انتقال
swiftness
U
سرعت انتقال
velocity
U
سرعت انتقال
conditional transfer
U
انتقال شرطی
shift forward
U
انتقال به جلو
conveyable
U
قابل انتقال
sewarage
U
انتقال گنداب
transients
U
در حال انتقال
crawl carry
U
انتقال خزشی
transfer address
U
ادرس انتقال
transport
U
نقل و انتقال
transport
U
انتقال دادن
progation
U
افزایش انتقال
transported
U
نقل و انتقال
transported
U
انتقال دادن
protect a player
U
معاف از انتقال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com