English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
residential U وابسته به اقامت قابل سکنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
habitable U قابل سکنی
inhabitable U قابل سکنی
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
embassies U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
embassy U سفیرکبیر و اعضای سفارتخانه شهر محل اقامت سفیر بنایی که سفیر در ان اقامت دارد
preclinical U وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
occupations U سکنی
abidance U سکنی
right of habitation U حق سکنی
right of occupation U حق سکنی
biding U سکنی
occupancy U سکنی
inhabitancy U سکنی
inhabitance U سکنی
habitance U سکنی
habitancy U سکنی
occupation U سکنی
inhabitation U سکنی
won U سکنی کردن
habitations U سکنی مستعمره
abhide U سکنی کردن
place of abode U محل سکنی
by U محل سکنی
habitation U سکنی مستعمره
inhabitancy U تصرف حق سکنی
take up ones abode U سکنی گرفتن
dwellings U محل سکنی
residences U سکونت سکنی
to hang out U سکنی کردن
residence U سکونت سکنی
dwelling U محل سکنی
habitability U قابلیت سکنی
inhabit U مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
manses U محل سکنی خانه کشیش
manse U محل سکنی خانه کشیش
inhabits U مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
inhabiting U مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
commorant U اقامت
inhabitation U اقامت
inhabitance U اقامت
residing U اقامت
tarriance U اقامت
staying U اقامت
inhabitancy U اقامت
sojoiurn U اقامت موقتی
residential U مربوط به اقامت
domiciles U محل اقامت
permit of residence U جواز اقامت
domicile U محل اقامت
dwell U اقامت گزیدن
permission to stay U پروانه اقامت
permission to reside U پروانه اقامت
permission to reside U جواز اقامت
domiciliate U محل اقامت
dwelled U اقامت گزیدن
domicil U محل اقامت
dwells U اقامت گزیدن
residence permit U جواز اقامت
permit of residence U پروانه اقامت
remain U اقامت کردن
seat U محل اقامت
reside U اقامت داشتن
seated U محل اقامت
resided U اقامت داشتن
resides U اقامت داشتن
remained U اقامت کردن
residence permit U پروانه اقامت
residences U محل اقامت
seats U محل اقامت
residence U محل اقامت
passport of residence U گذرنامه اقامت
permission to stay U جواز اقامت
sojourns U اقامت موقتی
residency U محل اقامت
sojourn U اقامت موقتی
homes U اقامت گاه
home U اقامت گاه
abode U رحل اقامت افکندن
permanent residence permit U جواز اقامت دائمی
indefinite leave to remain [British E] U جواز اقامت دائمی
student residence permit U جواز اقامت دانشجوئی
sojoiurn U موقتا اقامت کردن
abodes U رحل اقامت افکندن
sojourn U موقتا" اقامت کردن
franchise du quartier U مصونیت محل اقامت
service at domicile U ابلاغ در محل اقامت
sojourns U موقتا" اقامت کردن
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
interne U یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
It has been a very enjoyable stay. اقامت بسیار خوبی داشتیم.
franchisede i'hotel U مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
squatters U اقامت گزین درزمین غیر معمور
squatter U اقامت گزین درزمین غیر معمور
deaneries U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
deanery U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
residency U اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
outstay U بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
vice presidency U مقام یا محل اقامت معاون رئیس جمهور
vicarages U محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
vicarage U محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
university extension U تعمیم مزایای دانشگاه بدانش جویانی که دردانشگاه اقامت ندارند
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
minister resident U صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
location audit U تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
achievable U قابل وصول قابل تفریق
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
sensible U قابل درک قابل رویت
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
israelitish U وابسته به
attendants U وابسته
attendant U وابسته
syncop U وابسته به غش
commissarial U وابسته به
thereof=of that U وابسته به ان
attache U وابسته
appurtenant U وابسته
dependant U وابسته
dependants U وابسته
germane U وابسته
carpal U وابسته به مچ
attached U وابسته
wedded U وابسته
levitical U وابسته به
cantabrigian U وابسته به
sexual organs U وابسته به
cephalic U وابسته به سر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com