English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
decennial U بمدت دهسال
as long as U بمدت طولانی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
possession U تصرف
keeping U تصرف
occupation U حق تصرف
occupations U حق تصرف
possessorship U تصرف
seizures U تصرف
possession U ید تصرف
seizure U تصرف
originality U تصرف
acquest U تصرف
occupancy U تصرف
right of possession U حق تصرف
occupations U تصرف
occupation U تصرف
lien U حق تصرف
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
tenure U تصرف
come into U تصرف کردن
figuration U ترکیب تصرف
priorities U سبق تصرف
possessing U در تصرف داشتن
re entry U اعاده تصرف
inhabitancy U تصرف حق سکنی
right of lien U حق تصرف وثیقه
re-entry U اعاده تصرف
grabbed U تصرف کردن
restitution U اعاده تصرف
priority U سبق تصرف
possess U در تصرف داشتن
occupying U تصرف کردن
hold U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
occupation U تصرف کردن
to take possession of U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
modification U تصرف در معنی
grabbing U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
possesses U در تصرف داشتن
occupy U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
occupation U اشغال تصرف
seisin U تصرف املاک
seizin U تصرف مطلق
seizin U تصرف املاک
glom on to U تصرف کردن
seizing U تصرف توقیف
seizor U تصرف کننده
larceny U تصرف غیرقانونی
lien U حق تصرف وثیقه
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
put in possession U تصرف کردن
seisin U تصرف مطلق
take possession of U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
tenability U قابلیت تصرف
deflowered U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
tenendum U مدت تصرف
prepossession U تصرف قبلی
deflowers U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
captures U تصرف کردن ربایش
deforce U تصرف غاصبانه کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
disposable income U درامد قابل تصرف
holds U جا گرفتن تصرف کردن
tenement U هر چیز قابل تصرف
capture U تصرف کردن ربایش
disseise U تصرف عدوانی کردن
regains U دوباره تصرف کردن
capturing U تصرف کردن ربایش
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
tenements U هر چیز قابل تصرف
hold U جا گرفتن تصرف کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
expropriator U سلب تصرف کننده
regain U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
interpolate U دخل و تصرف در سند
regaining U دوباره تصرف کردن
interpolated U دخل و تصرف در سند
usucaption U تصرف بلا معارض
interpolates U دخل و تصرف در سند
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
interpolating U دخل و تصرف در سند
abate U غصب یا تصرف عدوانی
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
abated U غصب یا تصرف عدوانی
abating U غصب یا تصرف عدوانی
abates U غصب یا تصرف عدوانی
orinality U قوه انشا تصرف
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
possessing U تصرف کردن دارا بودن
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
possesses U تصرف کردن دارا بودن
possess U تصرف کردن دارا بودن
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
associating U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
captured U تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
terming U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
conquering U فتح کردن تصرف کردن
conquer U فتح کردن تصرف کردن
to enter U ضبط کردن تصرف کردن
conquers U فتح کردن تصرف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com