English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acetylene U هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
benzene U هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
formaldehyde U بفرمول HCHO
urea U اوره بفرمول 2
kaolinite U سنگ معدنی بفرمول 4
levulose U قندی بفرمول 6O 21H6C
sulfur dioxide U گازسنگینی بفرمول 2SO
histamine U ترکیبی بفرمول 3N9H5C
minium U گل اخری بفرمول 4O3Pb
naphthalene U هیدروکربن بفرمول 8H 01C
benzidine U بنیانی بفرمول 2N21H21C
hemiterpene U ترکیبی بفرمول 8H5C
cholesterol U ماده بفرمول OH 54H72C
furfuraldehyde U فورفورال بفرمول CHO O 3H 4C
adenosine U نوکلئوزیدی بفرمول 4O5N31H01C
bisulfate U بی سولفیت بفرمول 4KHSO
acetone U استون بفرمول 3COCH3CH
methanol U الکل متیلیک بفرمول OH 3CH
adenine U نوعی بازپورین بفرمول 5N5H5C
acetyl U ریشهء یک فرفیتی بفرمول CO3CH
malic acid U اسید مالیک بفرمول 5O6H 4C
sulfuric acid U جوهر گوگرد بفرمول 4SO 2H
absinthol U ماده کافوری افسنتین بفرمول
magnetite U کلوخه طبیعی اهن بفرمول
lunar caustic U نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
kyanite U سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
chloric acid U اسیداکسیدکننده بی ثباتی بفرمول 3 HCLO
stannite U سنگ معدن بفرمول FESNS2CU
arsenic U اکسید ارسنیک بفرمول 3O2As
lactic acid U اسید لاتیک بفرمول 3O6H 3C
rhamnose U قند متبلوری بفرمول 5O 21H 6C
acetylcholine U مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
nitroglycerin U ترکیب روغنی سنگین بفرمول 3
phosgene U گاز بیرنگ سمی بفرمول 2COCl
limonene U هیدروکربن شیرینی بفرمول 61H 01C
samaria U پودر زرد کمرنگی بفرمول 3O 2sm
magnesite U کاربنات منیزیوم طبیعی بفرمول 3gCo
methyl U ریشه یک فرفیتی هیدروکربن بفرمول 3CH
heptose U انواع قندهای ایزومریک بفرمول 7O41H7C
hematein U ترکیب قرمز متبلوری بفرمول 6O21H61C
fulminic acid U اسید فولمی نیک بفرمول CNOH
kaoline U داروی اسهال بفرمول 9O 2Si 2Al4H
amylose U موادی که از تجزیهء نشاسته بدست میایند بفرمول X
streptomycin U انتی بیوتیکی بفرمول 21o 7N93H 12C
gahnite U ماده معدنی برنگ سبزتیره بفرمول 4O 2Al Zn
silicone U ترکیبی الی بفرمول Sio2R شبیه کتون
lutein U ماده زرد رنگی بفرمول 2O65H 04C
methylamine U گاز منفجر شونده بفرمول 2NH 3CH
methylene U ریشه دو فرفیتی هیدروکربن بفرمول =2CH متیلین
terpene U هیدروکربن هایی موجود در اسانس بفرمول 61H 01C
hematin U ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
kaolin U خاک چینی داروی اسهال بفرمول 9O2Si 2Al 4H
lactose U قند شیر بفرمول 11O22H 21C که مصرف طبی دارد
satiation U اشباع
saturation U اشباع
concentration U اشباع
suffusion U اشباع
impregnation U اشباع
saturated U اشباع
concentrations U اشباع
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
saturation capacity U گنجایش اشباع
color saturation U اشباع رنگ
saturation current U جریان اشباع
pervasivenness U قوه اشباع
degree of saturation U درجه اشباع
overfull employment U اشباع اشتغال
saturant U اشباع شده
magnetic saturation U اشباع مغناطیسی
magnetic saturation U اشباع اهن
satiable U اشباع شدنی
satiable U قابل اشباع
impregnant U اشباع شده
ingraft U اشباع کردن
saturated zone U منطقه اشباع
saturable U اشباع شدنی
filament saturation U اشباع دمایی
filament saturation U اشباع افروزه
zine of saturation U منطقه اشباع
neural satiation U اشباع عصبی
steep U اشباع کردن
imbue U اشباع کردن
imbued U اشباع کردن
imbues U اشباع کردن
imbuing U اشباع کردن
saturate U اشباع کردن
saturate U اشباع شدن
saturates U اشباع کردن
temperature saturation U اشباع دمایی
unsaturate U اشباع نشده
steepest U اشباع کردن
voltage saturation U اشباع اند
waterlogged U ازاب اشباع
saturated U اشباع شده
unsaturated U اشباع نشده
saturates U اشباع شدن
subsaturation U شبه اشباع
imbibes U اشباع کردن
plate saturation U اشباع اند
sodden U اشباع شده
current saturation U اشباع اند
subsaturated U نزدیک به اشباع
voltage saturation U اشباع ولتاژی
anode saturation U اشباع اند
saturator U اشباع کننده
saturation state U رژیم اشباع
imbibing U اشباع کردن
saturation factor U ضریب اشباع
saturating U اشباع کردن
saturating U اشباع شدن
satiate U اشباع شدن
satiated U اشباع شدن
satiates U اشباع شدن
satiating U اشباع شدن
imbibe U اشباع کردن
imbibed U اشباع کردن
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
chroma U درجه اشباع رنگ
chalk-line U [ریسمان اشباع شده با گچ]
saturant U بحد اشباع رسیده
saturated air U هوای اشباع شده
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
saturated soil paste U خمیر خاک اشباع
unsaturated U ترکیب اشباع نشده
unsaturate U ترکیب اشباع نشده
under szturated rock U سنگ زیر اشباع
saturated transistor U ترانزیستور اشباع شده
subsaturated U نیمه اشباع شده
indoctrinates U اغشتن اشباع کردن
pervasiveness U قوه سرایت یا اشباع
indoctrinating U اغشتن اشباع کردن
saturated fat U چربی اشباع شده
saturated fats U چربی اشباع شده
suffusing U پوشاندن اشباع کردن
indoctrinated U اغشتن اشباع کردن
collector saturation voltage U ولتاژ اشباع کلکتور
suffuses U پوشاندن اشباع کردن
suffused U پوشاندن اشباع کردن
suffuse U پوشاندن اشباع کردن
indoctrinate U اغشتن اشباع کردن
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
polyunsaturated U دارای حلقههای اشباع نشده
ethylene U هیدرو کربن اشباع نشده
inundating U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
geraniol U الکل اشباع شده مایع و معطر
inundate U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates U زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
oilite bushing U بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight U وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
impregnate U لقاح کردن اشباع کردن
imbrue U مرطوب کردن اشباع کردن
chroma U اندازه رنگ کم رنگ و اشباع
impregnating U لقاح کردن اشباع کردن
impregnates U لقاح کردن اشباع کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com