English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
withdrawing a juror U حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
jury U هیئت منصفه
juries U هیئت منصفه
trial jury U هیئت منصفه
petty jury U هیئت منصفه
grand juries U هیئت منصفه عالی
grand jury U هیئت منصفه عالی
juror U عضو هیئت منصفه
special jury U هیئت منصفه مخصوص
jurors U عضو هیئت منصفه
assize U هیئت قضات یا منصفه
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
centuries U عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
century U عده نظامی صد نفری گروهان صد نفری
disciplinary control board U کمیسیون 5 نفری یکانها کمیسیون 5 نفری شورای انضباطی یکان
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
twelve U دوازده
juni U دوازده
duodecimal U دوازده تایی
dozens U دوازده عدد
dozen U دوازده عدد
dodecahedron U دوازده سطحی
duodecimal U دوازده دوازدهی
duodenary U دوازده تایی
duodenary U دوازده تادوازده تا
dodecasyllabic U دوازده هجائی
dodecastyle U دوازده ستونه
dodecagon U دوازده گوشه
twelve U دوازده گانه
dodecamerous U دوازده جزئی
dodecahedral U دوازده سطحی
dodecahedron U دوازده وجهی
round d. U دوازده تاتمام
dodecandrous U دوازده پرچمی
dodecapetalous U دوازده برگی
dodecastyle U دوازده ستونی
gross U دوازده دوجین
grossed U دوازده دوجین
grosses U دوازده دوجین
grossing U دوازده دوجین
grossest U دوازده دوجین
grosser U دوازده دوجین
year in year out U سال دوازده ماه
twelve tables U الواح دوازده گانه
dodecagynous U دارای دوازده مادگی
dodecapetalous U دارای دوازده گلبرگ
the ensving twelve months U دوازده ماه اینده
twelvmo U ورق کاغذ دوازده ورقی
duodecimal number system U سیستم اعدد با پایه دوازده
All the year round. Yes in year out . U سالی دوازده ماه ( هر سال )
threesomes U سه نفری
threesome U سه نفری
triumvier U سه نفری
triumvirate U سه نفری
triumvirates U سه نفری
percapita U نفری
english sonnet U غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
jury U هیات منصفه
juries U هیات منصفه
signs of the zodiac U صورتهای منطقه البروج برجهای دوازده گانه
quintets U پنج نفری
folie a deux U جنون دو نفری
tandem U درشکه دو نفری
tandems U درشکه دو نفری
dialogues U مکالمهء دو نفری
dialogue U مکالمهء دو نفری
duumvirate U حکومت دو نفری
parley U گفتگوی دو نفری
parleyed U گفتگوی دو نفری
parleying U گفتگوی دو نفری
parleys U گفتگوی دو نفری
duopoly U انحصار دو نفری
trio U سه نفری سه تایی
single U تنها یک نفری
threesome U بازی سه نفری
threesomes U بازی سه نفری
quintet U پنج نفری
quintette U پنج نفری
trios U سه نفری سه تایی
grand juries U هیات منصفه عالی
foremen U سخنگوی هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
juror U عضو هیات منصفه
jurors U عضو هیات منصفه
verdicts U تصمیم هیات منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
verdict U رای هیات منصفه
foreman U سخنگوی هیات منصفه
member of the jury U عضو هیات منصفه
verdict U تصمیم هیات منصفه
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
jury man U عضو هیات منصفه
Type cable U دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت
elite type U یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
morris U نوعی رقص شش نفری
monologue U تک سخنگویی صحبت یک نفری
monolog U تک سخنگویی صحبت یک نفری
morrice U نوعی رقص شش نفری
stichomythia U سوال وجواب در نفری
septet U دسته هفت نفری
delire a quatre U هذیان چهار نفری
monologues U تک سخنگویی صحبت یک نفری
decurion U رئیس دسته ده نفری
percapita U بقرار هر نفری هر راس
heptarchy U حکومت هفت نفری
counsels U مشاوره دو نفری مشورت
counselled U مشاوره دو نفری مشورت
pleiad U دسته هفت نفری
counseled U مشاوره دو نفری مشورت
counsel U مشاوره دو نفری مشورت
counselling U مشاوره دو نفری مشورت
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
forelady U زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
madrigals U سرود عاشقانه چند نفری
roomette U اتاقک یا کوپه یک نفری ترن
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
foursome U بازی گلف چهار نفری
foursomes U بازی گلف چهار نفری
septette U دسته هفت نفری هفتگانه
tarantella U رقص تند دو نفری ایتالیایی
madrigal U سرود عاشقانه چند نفری
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
duumvir U شریک رتبه حکومت دو نفری
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
pyx jury U هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
rigadoon U رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
quadrilles U نوعی بازی ورق چهار نفری
omber U نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
octet U دسته خوانندگان یانوازندگان هشت نفری
quadrille U نوعی بازی ورق چهار نفری
rigaudon U رقص نشاط انگیزدو نفری قرون 71 و 81
squad U گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
squads U گروه 5 نفری تیراندازان در مسابقه نوبتی
ombre U نوعی بازی ورق سه نفری اسپانیولی
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
embraceor U متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
string quartets U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet U ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
tetrarchy U یکی از استانهای چهارگانه حکومت چهار نفری
quintet U قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintets U قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintette U قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
adagio رقص دو نفری که زن روی پنجهء پا میرقصد و بکمک مرد آهسته بهوا میپرد
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
astronomy U هیئت
guize U هیئت
confranternity U هیئت
corps U هیئت
attitudes U هیئت
attitude U هیئت
committees U هیئت
commission U هیئت
commissioning U هیئت
commissions U هیئت
configurations U هیئت
configuration U هیئت
committee U هیئت
panel U هیئت
panels U هیئت
staffs U اعضاء هیئت
commissioning U هیئت مامورین
staffed U اعضاء هیئت
commission U هیئت مامورین
boarded U هیئت کمیسیون
boarded U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
committee U هیئت یا کمیته
commissions U هیئت مامورین
bar U هیئت وکلاء
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com