English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
secretariat U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariats U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
clerical U دفتری
book value U ارزش دفتری
book value U بهای دفتری
book debts U بدهی دفتری
white collar U کارمند دفتری
clerical jobs U مشاغل دفتری
white-collar U کارمند دفتری
clerical test U ازمون امور دفتری
the desk U کار دفتری یا ادبی یاروحانی
office grapevine U سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
clerks U کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerk U کارمند دفتری فروشنده مغازه
contango U از دفتری به دفتر دیگر انتقال دادن
ship's serviceman U مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
I am just a pen – pusher . U قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
personal assistant فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
current maturity U قیمت دفتری دارایی در موقع فروش یا تبدیل مظنه روز نرخ روز
office automation U خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
committee U هیئت
commissions U هیئت
commissioning U هیئت
commission U هیئت
astronomy U هیئت
committees U هیئت
confranternity U هیئت
guize U هیئت
configurations U هیئت
configuration U هیئت
attitude U هیئت
attitudes U هیئت
corps U هیئت
panels U هیئت
panel U هیئت
board of trade U هیئت بازرگانی
military body U هیئت نظامی
astronomy U علم هیئت
expeditions U هیئت اعزامی
constituency U هیئت موسسان
constituencies U هیئت موسسان
governing bodies U هیئت حاکمه
governing body U هیئت حاکمه
juries U هیئت منصفه
juries U هیئت داوران
jury U هیئت منصفه
jury U هیئت داوران
astronomy U هیئت استرونومی
expedition U هیئت اعزامی
trial jury U هیئت منصفه
top drawer U هیئت حاکمه
professoriat U هیئت استادان
military comission U هیئت نظامی
political mission U هیئت سیاسی
collegium U هیئت یا کمیته
council ot ministers U هیئت وزراء
economic commission U هیئت اقتصادی
petty jury U هیئت منصفه
knightage U هیئت شوالیه ها
diplomatic mission U هیئت سیاسی
faculties U هیئت علمی
faculty U هیئت علمی
board of directers U هیئت مدیره
commissioner U عضو هیئت
commissioners U عضو هیئت
department U قسمت هیئت
departments U قسمت هیئت
astronomically U مطابق هیئت
board of direcotors U هیئت مدیره
board of directors U هیئت مدیره
legislative body or assembly U هیئت مققنه
bureau U هیئت اداری
deputations U هیئت نمایندگی
staff U اعضاء هیئت
directorates U هیئت رئیسه
directorate U هیئت رئیسه
board U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
boarded U هیئت ژوری
boarded U هیئت کمیسیون
deputation U هیئت نمایندگی
staffed U اعضاء هیئت
staffs U اعضاء هیئت
bureaus U هیئت اداری
hue U هیئت منظر
hues U هیئت منظر
committees U هیئت یا کمیته
bars U هیئت وکلاء
physique U ترکیب هیئت
physiques U ترکیب هیئت
bar U هیئت وکلاء
commission U هیئت مامورین
commissioning U هیئت مامورین
configuration U هیئت پذیری
instituted U هیئت شورا
legislature U هیئت مقننه
format U قالب هیئت
legislatures U هیئت مقننه
institute U هیئت شورا
committee U هیئت یا کمیته
executives U هیئت رئیسه
formats U قالب هیئت
configurations U هیئت پذیری
executive U هیئت رئیسه
institutes U هیئت شورا
commissions U هیئت مامورین
instituting U هیئت شورا
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
constellations U هیئت صورت فلکی
military body U هیئت رئیسه نظامی
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
constellation U هیئت صورت فلکی
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
director U عضو هیئت مدیره
directors U عضو هیئت مدیره
directorate U هیئت مدیره ستادی
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
company U دسته هیئت بازیگران
cabinet U کابینه هیئت دولت
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
cabinets U کابینه هیئت دولت
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
companies U دسته هیئت بازیگران
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
to be masked U تدیل هیئت دادن
the f. U اعضای هیئت پزشکی
special jury U هیئت منصفه مخصوص
directorates U هیئت مدیره ستادی
panel U هیئت تشک پالان
panels U هیئت تشک پالان
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
grand jury U هیئت منصفه عالی
assembly U هیئت قانون گذاری
transmute U تغییر هیئت دادن
electorates U هیئت انتخاب کنندگان
astronomically U از روی علم هیئت
assize U هیئت قضات یا منصفه
transmuting U تغییر هیئت دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmuted U تغییر هیئت دادن
grand juries U هیئت منصفه عالی
electorate U هیئت انتخاب کنندگان
juror U عضو هیئت منصفه
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
masked ball U رقص با هیئت مبدل
masked balls U رقص با هیئت مبدل
jurors U عضو هیئت منصفه
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
astronomical U بیشمار وابسته به علم هیئت
transfiguration U تبدیل هیئت تغییر شکل
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
astronomic U بیشمار وابسته به علم هیئت
uranological U وابسته به هیئت و اجرام سماوی
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
cryptoboard U هیئت کشف رمز پیامها
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
privy councillor U عضو هیئت رایزنان سلطنتی
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of [executive] directors U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
electoral college U هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
air transport allocations board U هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com