English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cooling air U هوای سرد کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
caliduct U پخش کننده هوای گرم
Other Matches
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
petticoatsfever U هوای زن
moist air U هوای تر
air blast U هوای دم
foul weather U هوای خراب
foul weather U هوای نامساعد
low air pressure U فشار هوای کم
heavy weather U هوای خراب
intake air U هوای ورودی
the open U هوای ازاد
dead air U هوای راکد
marine climate U اب و هوای دریایی
marsh malaria U هوای مردابی
forced draft U هوای با فشار
air U هوای دم هوا
carburetor air U هوای کاربراتور
humid air U هوای شرجی
humid air U هوای نمناک
circulationg air U هوای در گردش
In the open air. U در هوای آزاد.
aired U هوای دم هوا
out of doors U در هوای ازاد
open air U در هوای ازاد
blast roasting U تشویه با هوای دم
heavy weather U هوای طوفانی
compressed air U هوای متراکم
compressed air U هوای فشرده
hot blast U هوای دم داغ
broken weather U هوای بی قرار
out of door U در هوای ازاد
liquid air U هوای مایع
temperate climate U اب و هوای معتدل
air breathing U هوای تنفسی
swelter U هوای گرم
sweltered U هوای گرم
passion U هوای نفس
secondry air U هوای ثانویه
drippy U هوای گرفته
agglutinant U هوای التیام
swelters U هوای گرم
queen's weather U هوای باز
emergency air U هوای اضطراری
raininess U هوای بارانی
adverse weather U هوای نامساعد
exhaust air U هوای خروجی
airs U هوای دم هوا
stable air U هوای پایدار
blow hot U هوای گرم دمیدن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
forced draft U هوای تحت فشار
blow cold U هوای سرد دمیدن
bleed air U هوای کمپرس شده
heatwaves U هوای گرم طولانی
heatwaves U موج هوای گرم
heatwave U موج هوای گرم
mouthpieces U لوله هوای غواص
mouthpiece U لوله هوای غواص
ego trip U تسلیم به هوای نفس
ego trips U تسلیم به هوای نفس
cold fronts U پیشان هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
blasts U هوای دم کوره بلند دم
blast U هوای دم کوره بلند دم
mouthguard U لوله هوای غواص
cold front U پیشان هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
heatwave U هوای گرم طولانی
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
saturated air U هوای اشباع شده
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
out door court U زمین هوای ازاد
secondary airflow U جریان هوای فرعی
open exercise U ورزش در هوای ازاد
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
owl light U هوای گرگ و میش
dusk U هوای گرگ ومیش
cooling blower U دمنده هوای سرد
tire inflation U فشار هوای لاستیک
liquid air container U مخزن هوای مایع
torchlight U هوای گرگ ومیش
warm front U جبهه هوای گرم
lower U هوای گرفته وابری
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
warm fronts U جبهه هوای گرم
fair weather U دارای هوای صاف
intake air U هوای مکیده شده
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
twilight U هوای گرگ ومیش
tire pressure U فشار هوای لاستیک
lowering U هوای گرفته وابری
air compressor U هوای فشرده ساز
liquid air U هوای مایع شده
air tank U کپسول هوای غواصی
effulge U برق هوای باز
free living U تسلیم هوای نفس
lowered U هوای گرفته وابری
lowers U هوای گرفته وابری
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
smog U هوای الوده به دود وبخار
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
storm door U درب عایق هوای توفانی
air space U قشر هوای دیوار خالی
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
self will U خود رایی هوای نفس
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
cruise valve U سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
redeye U موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
endemic U بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
air-conditioned U اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com