Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
at one's leisure
U
هنگام فراغت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
Other Matches
leisure
U
فراغت
disembarrassment
U
فراغت
vacuity
U
فراغت
leisure time
U
اوقات فراغت
deliveries
U
فراغت اززایمان
comprehensively
U
از روی فراغت
elbowroom
U
محل فراغت
off hours
U
ساعات فراغت
relief
U
فراغت ازادی
cessation from work
U
فراغت ازکار
quantity of leisure
U
مقدار فراغت
delivery
U
فراغت اززایمان
graduation
U
فراغت از تحصیل
to be through
U
فراغت یافتن
opportunities
U
دست یافت فراغت
peacetime
U
زمان فراغت از جنگ
opportunity
U
دست یافت فراغت
vacant hours
U
ساعات بیکاری یا فراغت
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
at the same moment
U
در آن هنگام
term
U
هنگام
at dark
U
هنگام شب
termed
U
هنگام
terming
U
هنگام
nightfall
U
شب هنگام
during
U
هنگام
season
U
هنگام
gamut
U
هنگام
oestrum
U
هنگام
seasoned
U
هنگام
seasons
U
هنگام
moment
U
هنگام
moments
U
هنگام
at night
U
شب هنگام
timed
U
هنگام
night season
U
هنگام شب
night season
U
شب هنگام
night-time
U
هنگام شب
night time
U
هنگام شب
night tide
U
هنگام شب
time
U
هنگام
nighttide
U
شب هنگام
times
U
هنگام
at nightfall
U
شب هنگام
to die in harness
U
هنگام کار
translate time
U
هنگام ترجمه
execution time
U
هنگام اجرا
hard times
U
هنگام تنگدستی
hexachord
U
هنگام شش بردهای
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
inprocess
U
هنگام کار
here's to you
U
هنگام نوشیدن
compile time
U
هنگام همگردانی
meal time
U
هنگام غذاخوری
at mess
U
هنگام خوردن
binding time
U
هنگام انقیاد
wintertime
U
هنگام زمستان
dusk
U
هنگام غروب
teatime
U
هنگام چای
on occasion
U
هنگام لزوم
summertime
U
هنگام تابستان
at noon
U
هنگام فهر
on seeing him
U
هنگام دیدن او
playtime
U
هنگام بازی
daytide
U
هنگام روز
in
U
درفرف هنگام
on arrival
U
هنگام ورود
spring time
U
هنگام بهار
daytime
U
هنگام روز
when entering
U
هنگام ورود
update
U
به هنگام دراوردن
in-
U
درفرف هنگام
updated
U
به هنگام دراوردن
updates
U
به هنگام دراوردن
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
nooning
U
هنگام فهر ناهار
in the case of traffic jam
[congestion]
U
هنگام راهبندان سنگین
ortive
U
وابسته به هنگام طلوع
damage in transit
U
خسارت در هنگام ترانزیت
d. wish
U
خواهش هنگام مردن
batfowl
U
هنگام شب مرغ را شکارکردن
nights
U
شب هنگام برنامه شبانه
night
U
شب هنگام برنامه شبانه
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
chevy
U
فریاد هنگام شکار
then
U
انگاه دران هنگام
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
hard-bitten
U
سخت هنگام جنگ
to brush over
U
هنگام عبورپوز زدن
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
when it came to a push
U
چون هنگام کوشش
parthian glance
U
نگاه هنگام جدایی
harvested
U
هنگام درو وقت خرمن
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
invigilation
U
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
harvest festival
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
chanty
U
سرود ملوانان هنگام کار
smacked
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
chantey
U
سرود ملوانان هنگام کار
harvest festivals
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
smacks
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
strikers
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
high time
U
هنگام خوشی وعیش ونوش
striker
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
landed weight
U
وزن کالا هنگام تخلیه
damaged in transit
U
صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilated
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
escaped water
U
تلفات اب هنگام بهره برداری
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
invigilating
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
I cut my face shaving.
U
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
invigilate
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
harvests
U
هنگام درو وقت خرمن
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
milter
U
ماهی نر هنگام تخم ریزی
harvest
U
هنگام درو وقت خرمن
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
natural form
U
وضع بدن هنگام تیراندازی
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
electro statics
U
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
jettison of cargo
U
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
Payment on delivery of goods.
U
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
memory sniffing
U
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
red-handed
U
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
grunter
U
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
Say when!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
Say when stop!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
combinatorial explosion
U
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
drag line
U
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
backing plate
U
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
alluvial deposit
U
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
dead on arrival
U
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
ondise
U
پشت گوی بودن هنگام پاس
set up
U
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
to give the tone
U
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
to consult one's pillow
U
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
prints
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
the room was not lived in
U
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
To leave someone in the lurch .
U
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
To be caught red - handed.
U
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
To breathe ones last .
U
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
adjusting to water
U
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
pajamas
U
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
alibi
U
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
alibis
U
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
plegaphonia
U
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
parameter
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
muzzle velocity
U
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
prints
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
noil
U
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
parameters
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
print
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
knock knees
U
زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
printed
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
he has a rocking gait
U
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
strophe
U
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
zero hour
U
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
paged
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
value
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
indenting
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indents
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
valuing
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
velocity of approach
U
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
breakfall
U
قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
page
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
indent
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
pages
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
values
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
U
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
shadow RAM
U
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
antistrophe
U
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
wet weight
U
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
wheat germ
U
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
beau geste
U
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
gas sentinel
U
مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
execution
U
خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com