English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
meal time U هنگام غذاخوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
eating U غذاخوری
mass hall U سالن غذاخوری
mess U سالن غذاخوری
messes U سالن غذاخوری
mess gear U وسایل غذاخوری
monophagy U یک نوع غذاخوری
mess kit U وسایل غذاخوری
place setting U وسایل میز غذاخوری
mess U غذاخوری باشگاه ناو
messes U غذاخوری باشگاه ناو
mess kit U فرف عایق غذاخوری
officer's mess U سالن غذاخوری افسران
place settings U وسایل میز غذاخوری
repasts U غذا خوردن وقت غذاخوری
mess steward U رئیس رسد غذاخوری سراشپز
repast U غذا خوردن وقت غذاخوری
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
season U هنگام
night tide U هنگام شب
moment U هنگام
termed U هنگام
seasoned U هنگام
term U هنگام
oestrum U هنگام
seasons U هنگام
night season U شب هنگام
nighttide U شب هنگام
gamut U هنگام
moments U هنگام
times U هنگام
nightfall U شب هنگام
night time U هنگام شب
night-time U هنگام شب
at dark U هنگام شب
during U هنگام
at night U شب هنگام
at nightfall U شب هنگام
terming U هنگام
at the same moment U در آن هنگام
night season U هنگام شب
timed U هنگام
time U هنگام
binding time U هنگام انقیاد
at mess U هنگام خوردن
hard times U هنگام تنگدستی
teatime U هنگام چای
summertime U هنگام تابستان
on seeing him U هنگام دیدن او
translate time U هنگام ترجمه
wintertime U هنگام زمستان
spring time U هنگام بهار
at one's leisure U هنگام فراغت
at noon U هنگام فهر
compile time U هنگام همگردانی
dusk U هنگام غروب
execution time U هنگام اجرا
on occasion U هنگام لزوم
on arrival U هنگام ورود
in U درفرف هنگام
in- U درفرف هنگام
inprocess U هنگام کار
daytime U هنگام روز
in case of emergency U هنگام اضطرار
daytide U هنگام روز
to die in harness U هنگام کار
when entering U هنگام ورود
hexachord U هنگام شش بردهای
update U به هنگام دراوردن
here's to you U هنگام نوشیدن
updated U به هنگام دراوردن
updates U به هنگام دراوردن
playtime U هنگام بازی
dewfall U هنگام ریزش شبنم
parthian glance U نگاه هنگام جدایی
then U انگاه دران هنگام
night U شب هنگام برنامه شبانه
therewith U دران هنگام بدانوسیله
to brush over U هنگام عبورپوز زدن
cash on delivery U پرداخت هنگام تحویل
red handed U هنگام ارتکاب جنایت
damage in transit U خسارت در هنگام ترانزیت
d. wish U خواهش هنگام مردن
when it came to a push U چون هنگام کوشش
landing weight U وزن با هنگام تخلیه
batfowl U هنگام شب مرغ را شکارکردن
chevy U فریاد هنگام شکار
nooning U هنگام فهر ناهار
nights U شب هنگام برنامه شبانه
ortive U وابسته به هنگام طلوع
hard-bitten U سخت هنگام جنگ
it puckered up in sewing U هنگام دوختن جمع شد
in the case of traffic jam [congestion] U هنگام راهبندان سنگین
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
striker U توپ زن هنگام دفاع از میله
strikers U توپ زن هنگام دفاع از میله
chanty U سرود ملوانان هنگام کار
chantey U سرود ملوانان هنگام کار
I cut my face shaving. U هنگام اصلاح صورتم را بریدم
milter U ماهی نر هنگام تخم ریزی
natural form U وضع بدن هنگام تیراندازی
harvest festivals U جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest festival U جشن سپاسگزاری هنگام درو)
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
opened U وضع زه هنگام کشیده شدن
harvest U هنگام درو وقت خرمن
landed weight U وزن کالا هنگام تخلیه
opens U وضع زه هنگام کشیده شدن
open U وضع زه هنگام کشیده شدن
high time U هنگام خوشی وعیش ونوش
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
invigilation U پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
harvested U هنگام درو وقت خرمن
harvests U هنگام درو وقت خرمن
invigilate U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
to take counsel of one'spillow U شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
smacks U ضربه محکم در هنگام ابشار
coronation oath U سوگند هنگام تاج گذاری
smack U ضربه محکم در هنگام ابشار
smacked U ضربه محکم در هنگام ابشار
invigilating U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated U شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
to give the tone U هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
the room was not lived in U هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
grunter U خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
ondise U پشت گوی بودن هنگام پاس
memory sniffing U ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
passing bell U زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
to consult one's pillow U هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
jettison of cargo U محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
drag line U طنای اویزان از بالن هنگام فرود
electro statics U علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
alluvial deposit U موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
adjusting to water U حرکت در هوا هنگام فرود دراب
backing plate U صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
red-handed U دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
printed U توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
To leave someone in the lurch . U کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
To be caught red - handed. U گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
To breathe ones last . U نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
prints U توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
dead on arrival U مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
set up U انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
Say when stop! [when pouring] U بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
print U توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
Say when! [when pouring] U بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
Payment on delivery of goods. U پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
prints U روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
muzzle velocity U سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
passanger U شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
noil U خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
printed U روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
pajamas U جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
print U روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
he has a rocking gait U هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
velocity of approach U سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
alibis U غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
alibi U غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
why i think i can U هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
indents U فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indenting U فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
pnemograph U الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
indent U فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
strophe U چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
value U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
valuing U هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
plegaphonia U گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
zero hour U هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
breakfall U قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
knock knees U زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
to cry wolf too often U کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
pages U نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
parameter U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
paged U نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
parameters U مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
page U نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
gas sentinel U مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
execution U خطای تشخیص داده شده هنگام اجرای یک برنامه
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
night light U شمع کوچک که شب هنگام دراطاق بیماران برافروزند چراغ شب
black cap U کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
windage U تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
wheat germ U گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
delayed steal U دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
beau geste U حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com