Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
that is a
U
همین است
that is it
U
همین است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
steadied
U
همین راه برو
steadies
U
همین راه برو
steadiest
U
همین راه برو
steady
U
همین راه برو
steadying
U
همین راه برو
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
very
U
همان همین
subjective
U
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
last sunday
U
همین یکشنبه که گذشت
letter of even date
U
نامه همین تاریخ
not long a go
U
همین تازگی ها
one of these o c shortlies
U
در همین روزها
pan cosmism
U
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
repeat range
U
با همین مسافت تیراندازی کنید
that is a
U
همین بود
that once
U
همین یکبار
the th inst
U
پنجم همین ماه
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
this once
U
همین یکبار
this same
U
همین
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
In fact, that is just what is good about it.
U
اتفاقا"خوبیش در همین است
She is obsessed with it .
U
فکر وذکرش فقط همین است وبس
There is the rub .
U
گیر کار همین جاست (همین است )
I'll bring it right away .
U
همین الان می آورم
This very day .
U
همین امروز
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
One of these days .
U
همین روزها
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
Right now .
U
همین الان ( حالا)
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
I arrived as soon as he left ( went ) .
U
همین که رفت من آمدم
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
U
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
For example ( instance ) , lets take Iran .
U
مثلا" فرضا" همین ایران
from now on
<idiom>
U
درست از همین لحظه به بعد
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
Knock off your fighting right now!
U
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
acanthus design
U
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
Akstafa peacock
U
طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
fragment
U
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
Gohar carpet
U
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Lenkoran medallion
U
ترنج لن کران
[این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Lori Pambak motif
U
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Mina-khani design
U
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
Ushak medallion
U
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
immediately next door
<adv.>
U
همین جنبی
immediately next door
<adv.>
U
همین همسایه ای
He just stepped out.
U
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
He just went outside.
U
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
this very question
U
دقیقا همین پرسش
alike
<adv.>
U
به همین نحو
all the same
<adv.>
U
به همین نحو
ditto
<adv.>
U
به همین نحو
in like manner
<adv.>
U
به همین نحو
likewise
<adv.>
U
به همین نحو
as a consequence
<adv.>
U
بخاطر همین
consequently
<adv.>
U
بخاطر همین
hence
<adv.>
U
بخاطر همین
in this way
<adv.>
U
بخاطر همین
whereby
<adv.>
U
بخاطر همین
therefore
<adv.>
U
بخاطر همین
thus
[therefore]
<adv.>
U
بخاطر همین
as a result
<adv.>
U
بخاطر همین
by implication
<adv.>
U
بخاطر همین
in consequence
<adv.>
U
بخاطر همین
in this manner
<adv.>
U
بخاطر همین
in this wise
<adv.>
U
بخاطر همین
in this vein
<adv.>
U
بخاطر همین
for that reason
<adv.>
U
بخاطر همین
as a result of this
<adv.>
بخاطر همین
for this reason
<adv.>
U
بخاطر همین
in this sense
<adv.>
U
بخاطر همین
in so far
<adv.>
U
بخاطر همین
insofar
<adv.>
U
بخاطر همین
in this respect
<adv.>
U
بخاطر همین
by impl
<adv.>
U
بخاطر همین
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com