English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
identified U همسان ساختن
identifies U همسان ساختن
identify U همسان ساختن
identifying U همسان ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
like <adj.> U همسان
alike <adj.> U همسان
similar <adj.> U همسان
standard U همسان
standards U همسان
consistent U همسان
akin <adj.> U همسان
related <adj.> U همسان
uniforms U همسان
isotopes U همسان
isotope U همسان
homologous U همسان
coherent U همسان
uniform U همسان
similar U همسان همانند
sister ship U کشتی همسان
homoeopathy [British] U همسان درمانی
homeopathy U همسان درمانی
homological U همسان همانند
homographs U واژههای همسان نوشت
metamers U رنگهای همسان نما
homologize U همسان شدن یا کردن
edges U سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge U سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
locks U همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock U همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
asynchronous U مداری که به کامپیوتر اجازه میدهد که دادههای سریال را به کمک دستیابی غیر همسان دریافت و ارسال کند
laser U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
create U ساختن
constructs U ساختن
miscreate U بد ساختن
creating U ساختن
creates U ساختن
constructing U ساختن
fabricated U ساختن
fabricates U ساختن
fabricating U ساختن
construct U ساختن
constructed U ساختن
fabricate U ساختن
indite U ساختن
bulid U ساختن
carbonize U کک ساختن
pellet U حب ساختن
confect U ساختن
upgrade U ساختن
upgraded U ساختن
upgrades U ساختن
makes U ساختن
make U ساختن
builds U ساختن
inventing U ساختن
invented U ساختن
invent U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
upgrading U ساختن
dree U ساختن با
manufacture U ساختن
pill U حب ساختن
compose U ساختن
composes U ساختن
invents U ساختن
put-up U ساختن
manufactured U ساختن
put up U ساختن
pills U حب ساختن
fabrication U ساختن
manufactures U ساختن
buildings U ساختن
minted U ساختن
minting U ساختن
upbuild U ساختن
mints U ساختن
to t. up U ساختن
idolised U بت ساختن
forborne U ساختن با
bridges U پل ساختن
produces U ساختن
produced U ساختن
build U ساختن
produce U ساختن
mint U ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
unifying U تک ساختن
unify U تک ساختن
unifies U تک ساختن
idolizing U بت ساختن
bridged U پل ساختن
bridge U پل ساختن
generating U ساختن
generates U ساختن
to make away U ساختن
to make a shift U ساختن
set up U ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
generated U ساختن
generate U ساختن
notified U اگاه ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
gaunt U زننده ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
notifying U اگاه ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
notifies U اگاه ساختن
produces U ساختن محصول
disabling U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disable U ناتوان ساختن
notify U اگاه ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
familiarised U اشنا ساختن
familiarises U اشنا ساختن
familiarising U اشنا ساختن
familiarize U اشنا ساختن
familiarized U اشنا ساختن
discover U مکشوف ساختن
maximising U بیشینه ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
nauseate U متنفر ساختن
nauseated U متنفر ساختن
reconciling U راضی ساختن
discovered U مکشوف ساختن
produced U ساختن محصول
sepulchres U قبر ساختن
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subverting U واژگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
produce U ساختن محصول
discovers U مکشوف ساختن
discovering U مکشوف ساختن
reconcile U راضی ساختن
reconciles U راضی ساختن
nauseates U متنفر ساختن
substantiate U مستند ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
rescinds U باطل ساختن
relieve U بر جسته ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieving U بر جسته ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
humidified U مرطوب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
vitiate U معیوب ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
vitiated U معیوب ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
rescinding U باطل ساختن
denuding U عاری ساختن
substantiated U مستند ساختن
denudes U عاری ساختن
substantiates U مستند ساختن
substantiating U مستند ساختن
denuded U عاری ساختن
denude U عاری ساختن
snarls U خشمگین ساختن
discourage U بی جرات ساختن
snarling U خشمگین ساختن
discourages U بی جرات ساختن
snarled U خشمگین ساختن
rescind U باطل ساختن
snarl U خشمگین ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
denigration U سیاه ساختن
wetted U مرطوب ساختن
wettest U مرطوب ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com