Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
zoon
U
هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
animalist
U
مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
combined influence mine
U
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
unattached
U
منفرد
single
U
منفرد
solitaires
U
منفرد
solitaire
U
منفرد
singular
U
منفرد
isolate
U
منفرد کردن
individualization
U
منفرد سازی
single unit
U
یکان منفرد
isolating
U
منفرد کردن
isolates
U
منفرد کردن
odd electron
U
الکترون منفرد
singular point
U
نقطه منفرد
single shot
U
گلوله منفرد
isolated footings
U
شالودههای منفرد
sole arbitrator
U
داور منفرد
singular matrix
U
ماتریس منفرد
nonsingular matrix
U
ماتریس غیر منفرد
individual units
U
یکانهای منفرد یا مجزا
single in line memory module
U
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
isolated pawn
U
پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
simm
U
مجموعه حافظه افزودنی منفرد
individualized
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualised
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
apostrophe
U
درجمع بستن اعداد یا حروف منفرد مثل s"S و s"7
individualising
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
apostrophes
U
درجمع بستن اعداد یا حروف منفرد مثل s"S و s"7
individualises
U
منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
haplosis
U
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
thereof
U
متعلق به ان
dependent
U
متعلق
anaclitic
U
متعلق به
thereof=of that
U
متعلق به ان
appurtenant
U
متعلق
dot pitch
U
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
hempen
U
متعلق به شاهدانه
bridal
U
متعلق بعروس
hereof
U
متعلق باین
my
U
متعلق بمن
heraldic
U
متعلق به منادی
hypnic
U
متعلق بخواب
attached
U
مربوط متعلق
alary
U
متعلق به بال
our
U
متعلق بما
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
arcadian
U
متعلق به ارکاد
conventual
U
متعلق بخانقاه
chromic
U
متعلق به کرومیوم
adamic
U
متعلق به ادم
therof
U
متعلق بان
It belongs to him personally.
U
متعلق بشخص اوست
waterside
U
متعلق به کناردریا ساحل
subscriber's loop
U
حلقه متعلق به مشترک
archiepiscopal
U
متعلق به اسقف بزرگ
acromial
U
متعلق بنوک شانه
then
U
متعلق بان زمان
eolithic
U
متعلق به اغاز عصرسنگ
oversea
U
متعلق بماوراء دریاها
ci devant
U
متعلق بدوره سابق
government owned industries
U
صنایع متعلق بدولت
proprietary
U
متعلق به ملاک وابسته به مالک
stablemate
U
اسب مسابقه متعلق به یک گروه
epigraphic
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphical
U
سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
non human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
alar
U
متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
accipitrine
U
متعلق به مرغان شکاری بازمانند
hostile
U
متعلق به دشمن خصومت امیز
non-human
U
غیر متعلق به نژاد انسان
lore
U
حیوانات
this house belong tome
U
این خانه متعلق بمن است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
piscary
U
ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
portfolio entry
U
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
quicquid plantatur solo , solo cedit
U
منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
stray animals
U
حیوانات ضاله
venery
U
حیوانات شکارشونده
zoolatry
U
پرستش حیوانات
fauna
U
حیوانات یک اقلیم
rodentia
U
حیوانات قراضه
wildlife
U
حیوانات وحشی
home range
U
جایگاه حیوانات
dung
U
مدفوع حیوانات
bestiality
U
جماع با حیوانات
buggery with animals
U
جماع با حیوانات
zootomy
U
تشریح حیوانات
feedstuff
U
خوراک حیوانات
breeding
U
پرورش حیوانات
chit
U
توله حیوانات
chits
U
توله حیوانات
put away
<idiom>
U
کشتن حیوانات
foal
U
توله حیوانات
foals
U
توله حیوانات
domestic animals
U
حیوانات اهلی
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
extra atmospheric
U
متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
commoners
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
libraries
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
common
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest
U
متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
library
U
مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
alpha pegasi
U
مرکب الفرس متن الفرس مرکب
combined operations
U
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
multidrop line
U
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
chain store
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain stores
U
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
farms
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
bull
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
zootechnical
U
وابسته به فن تربیت حیوانات
bulls
U
حیوانات نر بزرگ فرمان
woodnote
U
صدای حیوانات جنگل
make friends
<idiom>
U
رفاقت با حیوانات ومردم
forepaw
U
پنجه دست حیوانات
big game
U
شکار حیوانات بزرگ
farmed
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
pedication
U
عمل جنسی با حیوانات
farm
U
پرورشگاه حیوانات اهلی
encipher
U
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
parkas
U
نیم تنه پوست حیوانات
warren
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
acron
U
قسمت قدامی حیوانات بنددار
warrens
U
محل نگهداری حیوانات وحشی
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
penning
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
reclaim animal
U
حیوانات وحشی تربیت شده
squamation
U
پوشش فلسی شکل حیوانات
pens
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
soilage
U
علف تازه علوفه حیوانات
penned
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
pen
U
حیوانات اغل خانه ییلاقی
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
zoomorphic
U
[استفاده از نقوش حیوانات در فرش]
mane
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
crest
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
beaver
U
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
diana
U
الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
taxidermy
U
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
gasteropod
U
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
exuviae
U
پوشش یا پوست حیوانات پس از انداخته شدن
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
home range
U
جای محدود برای فعالیت حیوانات
blasetocyst
U
جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
beasts
U
حیوان
animals
U
حیوان
animal
U
حیوان
living creatuse
U
حیوان
beast
U
حیوان
vivary
U
جای نگهداری حیوانات یا محل صید ماهی
veterinarian
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
forequarter
U
ربع قدامی خارجی بدن یالاشه حیوانات
zoomorphism
U
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
dicker
U
مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
zoomorphism
U
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
taxidermist
U
ویژه گر پر کردن پوست حیوانات باکاه وغیره
fluor
U
مایعات بدن حیوانات مواد فلورین دار
veterinarians
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
reptile
U
حیوان خزنده
animalization
U
تبدیل به حیوان
bough
U
شانه حیوان
boughs
U
شانه حیوان
kittens
U
بچه حیوان
zoophily
U
حیوان خواهی
zoophilic
U
حیوان دوست
hilding
U
حیوان چموش
beast of burden
U
حیوان باربری
fries
U
حیوان نوزاد
kitten
U
بچه حیوان
zootheism
U
حیوان پرستی
frying
U
حیوان نوزاد
zoophobia
U
حیوان هراسی
zoophilous
U
حیوان دوست
brutes
U
جانور حیوان
lost animal
U
حیوان گمشده
lost animal
U
حیوان ضاله
zooparasite
U
حیوان انگل
zoophilia
U
حیوان خواهی
reptiles
U
حیوان خزنده
biped
U
حیوان دوپا
beastly
U
حیوان صفت
brute
U
جانور حیوان
pack animal
U
حیوان باربر
fry
U
حیوان نوزاد
brutes
U
حیوان صفت
spinal animal
U
حیوان نخاعی
maverick
U
حیوان بیصاحب
slick ear
U
حیوان بی گوش
mavericks
U
حیوان بیصاحب
bestiality
U
جماع با حیوان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com