English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tenement U هر چیز قابل تصرف
tenements U هر چیز قابل تصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
disposable income U درامد قابل تصرف
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
Other Matches
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
tenure U تصرف
occupation U تصرف
occupancy U تصرف
originality U تصرف
acquest U تصرف
occupations U تصرف
occupations U حق تصرف
occupation U حق تصرف
possessorship U تصرف
possession U ید تصرف
possession U تصرف
keeping U تصرف
lien U حق تصرف
seizures U تصرف
seizure U تصرف
right of possession U حق تصرف
re entry U اعاده تصرف
occupies U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
figuration U ترکیب تصرف
occupation U اشغال تصرف
occupation U تصرف کردن
occupations U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
to get possession of U تصرف کردن
lien U حق تصرف وثیقه
to take possession of U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
take possession of U تصرف کردن
tenendum U مدت تصرف
tenability U قابلیت تصرف
hold U تصرف کردن
prepossession U تصرف قبلی
priorities U سبق تصرف
to come into U تصرف کردن
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
grab U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
priority U سبق تصرف
holds U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
modification U تصرف در معنی
seized U تصرف کردن
inhabitancy U تصرف حق سکنی
glom on to U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
restitution U اعاده تصرف
seizing U تصرف توقیف
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
occupy U تصرف کردن
occupying U تصرف کردن
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
re-entry U اعاده تصرف
possess U در تصرف داشتن
possesses U در تصرف داشتن
possessing U در تصرف داشتن
seize U تصرف کردن
larceny U تصرف غیرقانونی
seizor U تصرف کننده
seizin U تصرف مطلق
seisin U تصرف املاک
seisin U تصرف مطلق
right of lien U حق تصرف وثیقه
come into U تصرف کردن
seizin U تصرف املاک
interpolates U دخل و تصرف در سند
expropriator U سلب تصرف کننده
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
holds U جا گرفتن تصرف کردن
captures U تصرف کردن ربایش
capturing U تصرف کردن ربایش
hold U جا گرفتن تصرف کردن
dispossesses U از تصرف محروم کردن
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
abated U غصب یا تصرف عدوانی
abates U غصب یا تصرف عدوانی
interpolating U دخل و تصرف در سند
interpolated U دخل و تصرف در سند
interpolate U دخل و تصرف در سند
capture U تصرف کردن ربایش
abate U غصب یا تصرف عدوانی
dispossessing U از تصرف محروم کردن
abating U غصب یا تصرف عدوانی
regained U دوباره تصرف کردن
regains U دوباره تصرف کردن
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
regaining U دوباره تصرف کردن
regain U دوباره تصرف کردن
usucaption U تصرف بلا معارض
deforce U تصرف غاصبانه کردن
disseise U تصرف عدوانی کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
orinality U قوه انشا تصرف
dispossess U از تصرف محروم کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
possess U تصرف کردن دارا بودن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
possessing U تصرف کردن دارا بودن
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
possesses U تصرف کردن دارا بودن
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
achievable U قابل وصول قابل تفریق
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
sensible U قابل درک قابل رویت
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
captured U تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
termed U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term U مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
conquers U فتح کردن تصرف کردن
conquer U فتح کردن تصرف کردن
conquering U فتح کردن تصرف کردن
to enter U ضبط کردن تصرف کردن
occupies U تصرف کردن سرگرم کردن
occupy U تصرف کردن سرگرم کردن
occupying U تصرف کردن سرگرم کردن
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
hold over U به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com