Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eaves
U
هر چیزی که کمی پیش امدگی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
request
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requesting
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requests
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
requested
U
چیزی که کسی تقاضایش را دارد
peaks
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
objectives
U
چیزی که کسی سعی به انجام آن دارد
objective
U
چیزی که کسی سعی به انجام آن دارد
peaking
U
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
top
U
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
encapsulated
U
چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
show one's (true) colors
<idiom>
U
نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
gallonage
U
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
gibbosity
U
بر امدگی
juts
U
پیش امدگی
jutted
U
پیش امدگی
projection
U
پیش امدگی
protrusion
U
پیش امدگی
congregations
U
گرد امدگی
congregation
U
گرد امدگی
outthrust
U
پیش امدگی
corbel
U
پیش امدگی
protrusions
U
پیش امدگی
projections
U
پیش امدگی
osteophyte
U
بر امدگی استخوانی
gibbosity
U
پیش امدگی
aggregation
U
گرد امدگی
protrusility
U
جلو امدگی
nid
U
بر امدگی نوک
adams apple
U
بر امدگی گلو
jut
U
پیش امدگی
cornice
U
پیش امدگی
cornices
U
پیش امدگی
congestion
U
فراهم امدگی
humpy
U
دارای بر امدگی اخمو
stick out
U
پیش امدگی داشتن
to butt out
U
پیش امدگی پیداکردن
prognathism
U
پیش امدگی ارواره
saliency
U
جلو امدگی برتری
to run out
U
پیش امدگی داشتن
biserrate
U
دارای دو دندانه یا بر امدگی
salience
U
جلو امدگی برتری
pouting
U
جلو امدگی لبها
pouts
U
جلو امدگی لبها
pouted
U
جلو امدگی لبها
bay windows
U
پیش امدگی ساختمان
pout
U
جلو امدگی لبها
corbelling
U
پیش امدگی ساختمانی
corbeling
U
پیش امدگی ساختمانی
bay window
U
پیش امدگی ساختمان
jogs
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetties
U
طره پیش امدگی ساختمان
jogged
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
jetty
U
طره پیش امدگی ساختمان
jog
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
proptosis
U
جلو امدگی تخم چشم
eaves
U
پیش امدگی لبه بام
jogging
U
جلو امدگی یاعقب رفتگی
olivary body
U
بر امدگی جلو پیاز مخ برامدگی قدامی بصل النخاع
tappet
U
جلو امدگی یا اهرمی که بوسیله چیز دیگری بحرکت اید
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
(a) case in point
<idiom>
U
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
انتساب
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
برگماشت
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
تعیین
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
برگماشت
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
انتساب
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
ارجاع
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
ارجاع
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
گمارش
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
گمارش
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
تعیین
[به چیزی]
[از چیزی]
chains
U
دارد.
has
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
chain
U
دارد.
hast
U
او دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
he has worms
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
there is a time for everything
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
viruses
U
وجود دارد
god is
U
خداوجود دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
the probability is
U
احتمال دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
virus
U
وجود دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com