English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
editoress U مدیره روزنامه یامجله
inspectorate U هئیت بازرسان
ptolemaic system U هئیت بطلیموسی
inspectorates U هئیت بازرسان
corps diplomatique U هئیت نمایندگان سیاسی
financial mission U هئیت مامورین مالی
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
pyx jury U هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
staffs U کارکنان
employees U کارکنان
staffed U کارکنان
staff U کارکنان
personnel U کارکنان
crewing U کارکنان کشتی
crews U کارکنان کشتی
staffs U کارمندان کارکنان
crewed U کارکنان کشتی
crewed U کارکنان هواپیماوامثال ان
crew U کارکنان کشتی
crew U کارکنان هواپیماوامثال ان
crews U کارکنان هواپیماوامثال ان
personnel training U اموزش کارکنان
employees empowerment U توانمندسازی کارکنان
private employees U کارکنان خصوصی
crewing U کارکنان هواپیماوامثال ان
furnace crew U کارکنان کوره
staffed U 1- ستاد 2- کارکنان
hotel staff U کارکنان هتل
staffs U 1- ستاد 2- کارکنان
ground crew U کارکنان هواپیما
staff U 1- ستاد 2- کارکنان
staff U کارمندان کارکنان
staffed U کارمندان کارکنان
establishment U موسسه دسته کارکنان
establishments U موسسه دسته کارکنان
coxswain U پیشکار کارکنان کشتی
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
paraprofessional staff U کارکنان غیر تخصصی
personnel U کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
slop chest U صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
head mistress U مدیره
governesses U مدیره
governess U مدیره
lady principal U مدیره
manageresses U مدیره
headmistress U مدیره
directrix U مدیره
manageress U مدیره
directress U مدیره
administratrix U مدیره
headmistresses U مدیره
dame U کدبانو مدیره
dames U کدبانو مدیره
board of direcotors U هیئت مدیره
matron U مدیره سرپرستار
administratrix U مدیره تصفیه
matrons U مدیره سرپرستار
board of directers U هیئت مدیره
managing committee U هیات مدیره
directorate U هیات مدیره
directorates U هیات مدیره
schoolmistress U مدیره اموزشگاه
schoolmistresses U مدیره اموزشگاه
schoolma'am U مدیره مدرسه
managing commission U هیات مدیره
board of directors U هیات مدیره
schoolmarm U مدیره مدرسه
board of directors U هیئت مدیره
supinator U عضله مدیره بخارج
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
chairmen U رئیس هیات مدیره
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
chairman U رئیس هیات مدیره
directorate U هیئت مدیره ستادی
directors U عضو هیئت مدیره
director U عضو هیئت مدیره
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
directorates U هیئت مدیره ستادی
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. U آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to vote somebody on the board of directors U رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
paper U روزنامه
papered U روزنامه
papering U روزنامه
papers U روزنامه
newspaper U روزنامه
newspapers U روزنامه
the daily paper U روزنامه
journal U روزنامه
journals U روزنامه
sportswriter U خبرنگارورزشی روزنامه
logbook U روزنامه دریاپیمایی
official jurnal U روزنامه رسمی
news agent U روزنامه فروش
official gazette U روزنامه رسمی
newsstand U روزنامه فروشی
news vendor U روزنامه فروش
newspaper columns U ستونهای روزنامه
newspaperman U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه فروش
paper boy U روزنامه رسان
paper boy U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه رسان
editor U سردبیر روزنامه
local paper U روزنامه محلی
newsman U روزنامه فروش
publicist U روزنامه نگار
newspapermen U روزنامه نگار
journals U دفتر روزنامه
book of account U دفتر روزنامه
publicists U روزنامه نگار
newsprint U طبع روزنامه
columns U ستون روزنامه
newspaperman U روزنامه نگار
dailies U روزنامه یومیه
column U ستون روزنامه
journalism U روزنامه نگاری
cutting U برش روزنامه
daily U روزنامه یومیه
journal U دفتر روزنامه
daily news paper U روزنامه یومیه
journalists U روزنامه نگار
daybook U دفتر روزنامه
gazetteer U روزنامه نویس
day book U دفتر روزنامه
newsmen U روزنامه فروش
journalist U روزنامه نگار
news stand U جایگاه فروش روزنامه
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
newsboy U پسر روزنامه فروش
newspapers U روزنامه نگاری کردن
newspaper U روزنامه نگاری کردن
newsstand U دکه روزنامه فروشی
news room U اطاق روزنامه خوانی
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
newspaperman U صاحب وگرداننده روزنامه
newspapermen U صاحب وگرداننده روزنامه
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
newsprint U ماشین چاپ روزنامه
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
gazette U مجله رسمی روزنامه
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
semi monthly U روزنامه یامجله دوهفتگی
sales d. U دفتر فروش روزنامه
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
unit journal U دفتر روزنامه یکان
name plates U نام و آرم روزنامه
journal U دفتر روزنامه یکان
journalistic U وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
journals U دفتر روزنامه یکان
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
he writes for the papers U برای روزنامه هامقاله مینویسد
feuilleton U پاورقی قسمت پایین روزنامه
newsstand U دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
shirt-tails U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
balaam U موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
feuilleton U کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
paper U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papers U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
penny a liner U کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com